صدای پای عدالت

صدای پای عدالت
در این وبلاگ تلاش دارم در سه حوزه مطالبی را در دسترس مخاطبان محترم قرار دهم:
1. عدالت اجتماعی
2. خط مشی
3. آموزش و پرورش
این سه، محور فعالیت های بنده در مرکز رشد دانشگاه امام صادق علیه السلام است.

برای اینکه بتوانیم بحثی از خط مشی گذاری بیان کنیم، ابتدا لازم است که جایگاه خط مشی گذاری را در مجموعه دانش مدیریت دولتی طرح کنیم. شاید بتوان گفت که با سه سطح عمل در حوزه مدیریت دولتی مواجهیم:

  1. مدیریت دولتی جامعه: به تنظیم ترتیبات اجتماعی از ناحیه دولت به صورت پایدار و برای تحقق ارزش های اجتماعی می پردازد.
  2. خط مشی گذاری عمومی: به مسائلی که شانیت عمومی دارند توجه می شود ولو اینکه مصداق آن یک نفر باشد. در عملکرد ترتیبات اجتماعی، مسائلی بروز می کند که لازم است مجموعه اقداماتی برای مواجهه با این مسائل به صورت جداگانه پرداخته شود. لذا ممکن است بلند مدت باشد اما ثابت نیست بلکه به تناسب تغییرات مساله، تغییر می کند. برای اجرای آن نیز البته باید بازتنظیمی در ترتیبات اجتماعی رخ دهد و تصمیماتی در قالب آیین نامه ها تدوین شوند.
  3. مدیریت سازمان های دولتی.

اما در بخش دوم که ناظر به حوزه خط مشی گذاری است، می توان به دو صورت کلی خط مشی گذاری نمود:

  1. خط مشی گذاری بر مبنای نگاه فقدان-وجدان: در اینجا اصل نگاه آن است که چیزی وجود ندارد و ما باید آن را به کسانی که ندارند و فاقد هستند، بدهیم. لذا خط مشی گذاری با نگاه انتقال و ایجاد از سوی ماست. که خود بر دو نوع می باشد: نوع اول: کاملا مکانیکی است که می گوییم بشود، قانون وضع می کنیم و در صورت تخلف، مجازات می کنیم. این نگاه در رشته حقوق و فضای مکتب کلاسیک مدیریت بیشتر به چشم می خورد. نوع دوم عبارتست از نگاهی نرم اما مبتنی بر تغییر انگیزه ها. در این نگاه از طریق چینش قواعد بازی، در نظر گرفتن انگیزه بازیگران و تحریک آنان بر اساس منافع خود، آن ها را تحریک به انتخاب هایی می کنیم که از قبل در سناریوهای ما موجود بوده است. (مبتنی بر اعتباریات فقدان-وجدان)
  2. خط مشی گذاری بر مبنای نگاه اعداد در غیب-ظهور: در این نگاه، فرض بر این است که جامعه هدف ما از فقدان رنج نمی برد بلکه چیزی را در خود دارد که از آن غافل است و حجابی بر آن دارد. خط مشی گذاری در این زمینه آن است که شرایط آگاهی بخشی فراهم شود تا فرد به داشته های خود آگاه شود و پس از آگاهی، خود به صورت آگاهانه، داشته خود را ظهور می دهد. (مبتنی بر اعتباریات غیب و ظهور)

البته این بحث در حوزه مباحث عرفانی و تعلیم و تربیت ملموس است اما اینکه مثلا در توزیع منابع مادی باید چه کرد و چقدر تطبیق دارد، هنوز ناملموس است.

این مطلب رو پس از قرار دادن در وبلاگ برای دوستانی ارسال کرده ام که پاسخ آن ها را در ادامه مطلب قرار می دهم:

پاسخ آقای مرتضی جوانعلی آذر:
موضوع اعتبارات رو میشه از جنبه های گوناگونی مورد بررسی قرار داد:جنبه هایی مثل جنبه های معرفت شناختی، وجود شناختی و ....
اما یکی از نگاه هایی که شاید نشه گفت در عرض جنبه های فوق قرار می گیره نگاه عرفانی به اعتباریاته که نمونه ای از این نگاه رو میشه در اوائل رساله الولایه مرحوم علامه دید.مطلبی که شما نوشتید بیشتر یه بحث انسان شناختی به معنای عرفانی اونه و با اعتبارات به معنای اجتماعی اون قرابت کمتری داره


پاسخ آقای علی جعفری:
این تمایزی که شما فرمودین حاکم بر دو نگاه فلسفی و عرفانی به کیفیت عالم ماده است. این تفاوت در تحلیل اموری دیگر مخصوصا آنچه مربوط به انسان شناسی است نیز وجود دارد:
مثلا در تکامل انسان و جامعه در نگاه فلسفی انسان و جامعه ناقص هستند و کمالات را فاقدند(بالقوه دارا هستند) و باید از نقص به کمال حرکت اشتدادی جوهری داشته باشند. تربیت به معنای شکوفایی استعدادها با این مبنا است. اگرچه در نگاه های عالی حکمت متعالیه حرکت جوهری هم به همون ظهور و تجلی بر می گرده و وحدت تشکیکی وجود هم به وحدت شخصیه و تشکیک در مظاهر می رسه و حرف در سطح عالی یکی میشه!! اما در سطح پایین و متوسط حکمت متعالیه این دو رویکرد فلسفه و عرفان از هم متمایزه
در نگاه عرفانی انسان در وجود خود همه کمالات را در باطن دارا است و روح او در مرتبه عالیه خود عالم به اسمای الهی و حقایق هستی است اما او از این حقیقت باطنی در حجاب و غفلت است. لذا روش سلوک عرفانی تزکیه است به معنای زدودن حجاب ها و غفلت ها...
اما نکته افزون بر بیان آقا مرتضی با کسب اجازه از ایشون!!
اینه که تحلیل عرفانی دیگه تبیینی که نظریه اعتبارات فلسفی داره را نخواهد داشت. حتی در الولایه علامه هم هنوز تبیین اعتبارات فلسفی است اگرچه لایه ای عمیق تر و عرفانی تر از اصول فلسفه به اعتبارات توجه شده  اما علامه هنوز در الولایه هم تبیین عرفانی ارائه نداده اند علامه چون مدخل ورود مبانی فلسفی و ورود از فلسفه به عرفانه لذا همش از فلسفه پل می زنن به مباحث عرفانی !!
اعتبارات را در نگاه عرفانی باید در بحث ظهور و تجلی و حمل حقیقت و رقیقت و مخصوصا با محوریت بحث انسان کامل حل کرد!! بدون توجه به انسان کامل ربط ساحت تکوین به تشریع را نمیشه تبیین عرفانی کرد!! این نگاه در اواسط الولایه اشاره شده مقداری هم در رساله منامات و نبوات و اشاراتی هم در المیزان نمونه اشاره المیزان در این بحث مرتبطه با همون بیانی که خود شما در جلسه انس ذیل آیه شریفه لقد کان لکم فی رسول الله اسوه حسنه و آیه و شرع لکم ما... از جلد یکم المیزان بیان فرمودین! اونجا مهمترین جایی است که علامه این بحث عرفانی را اشاره دارند.

البته حقیر تعریضی به بیان استاد خودم آقا مرتضی نداشتم.
بیان ایشون کاملا متین و درست
چون در الولایه علامه در بحث ولایت دارن همون بحث انسان کامل را پیش می برن!! و حرف همونه که در عرفان هست ...
اما شروعشون در الولایه یه مقداری فلسفی تره و به اعتبارات فلسفه خیلی قرابت داره و الا در رساله الولایه (که در وصف این رساله شریف در تحیر به سر می برم!!) بحث بسیار اوج گرفته و اولا بحث از معرفت شناسی و ادراک (هستی شناسی معرفت) به هستی شناسی ارتقا یافته ثانیا از سطح فلسفی به عرفانی و ثالثا از بحث توصیفی در فعل انسان بما هو انسان با محوریت اعتبارات عرفی اجتماعی به سمت هنجاری (البته با تسامح در معنا) و دینی با محوریت اعتبارات شرعی در الولایه ارتقا یافته!

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">