صدای پای عدالت

صدای پای عدالت
در این وبلاگ تلاش دارم در سه حوزه مطالبی را در دسترس مخاطبان محترم قرار دهم:
1. عدالت اجتماعی
2. خط مشی
3. آموزش و پرورش
این سه، محور فعالیت های بنده در مرکز رشد دانشگاه امام صادق علیه السلام است.
مقاله: مک فرسون (1987)، ظهور و افول عدالت اقتصادی، از کتاب مجموعه مقالات عدالت اقتصادی، ترجمه محمد نعمتی و همکاران، نشر دانشگاه امام صادق علیه السلام: صص27-51

این مقاله سعی دارد تا پیرامون آینده احتمالی مفهوم عدالت اقتصادی بحث کند. وی این آینده و سیر گذشته تا کنون این مفهوم را در پرتو تحولات و تطورات اجتماعی و اقتصادی تحلیل می کند. از منظر او، عدالت اقتصادی هم زمان با طرح نظام بازار و تقابل آن با نظام تولید و توزیع سیاسی ظهور کرد. در قرن 17 و 18 به دلیل حاکمیت نگاه بازار دچار افول شد. از میانه قرن19 تاکنون، حرکتی افتان و خیزان داشته است و به دلیل فراگیر شدن تفکر بازار تخصیصی، موفقیت و ماندگاری برای این مفهوم در آینده متصور نیست.
نکاتی چند از این مقاله ارائه می شد که ضمن آن نقدهایی نیز طرح خواهد شد:
  1. مفهوم عدالت اقتصادی درباره روابط اقتصادی است و به همین دلیل از عدالت اجتماعی جداست. عدالت اقتصادی، تنظیم کننده روابط اقتصادی است چرا که نوعی نگاه اخلاقی (تجویزی) بر اقتصاد حاکم می کند. این نگاه اخلاقی و اصول اخلاقی، از قانون طبیعی (یا الهی) یا از ماهیت اجتماعی انسان استنباط شده است. لذا در نظر وی، اگر برای انسان، ماهیتی اجتماعی فرض نشود، به تبع روابطی هم مفروض نیست و به تبع در نگاه فردگرایانه، عدالت اقتصادی معنا ندارد. لازم به ذکر است که از نگاه مک فرسون، گویی که عدالت اقتصادی در فضای چپ و نزدیک به مفهوم برابری معنا شده است که با روح فردگرایی ناسازگارست. در جای جای مقاله می توان این نگاه چپ گرای نویسنده را شاهد بود. او معتقد است که فردگرایی محض، به نسبیت اخلاقی می رسد و از آنجا که تنظیم روابط اجتماعی نیازمند تعامل است، امکان تعامل و تنظیم در فردگرایی محض از بین می رود.
  2. مشکل نویسنده آن است که فکر می کند چون لفظ عدالت اقتصادی قبلا نبوده است، پس عدالت اقتصادی هم نبوده است در حالی که طبق مفروضات خود نویسنده، نوع نظام اخلاقی حاکم بر تنظیم روابط اقتصادی، نوعی عدالت اقتصادی است. پس لزوما نیاز به لفظ نیست و اساسا امکان ندارد نظام اقتصادی وجود داشته باشد اما نگاهی از عدالت اقتصادی حاضر نباشد.
  3. نویسنده می پندارد که در دوران های ابتدایی که روابط اقتصادی و سیاسی، پا به پای هم پیش می رفتند و روابط اقتصادی تابع روابط اجتماعی و سیاسی بود، مساله عدالت اقتصادی چندان مطرح نبوده است. باید تاکید کرد که مساله عدالت اقتصادی به این صورت مطرح نبوده است اما نوعی عدالت اقتصادی پذیرفته شده بوده است.
  4. از نگاه وی، ظهور مفهوم عدالت اقتصادی به خاطر مساله بازار و پول و تجارت نیست بلکه به خاطر ظهور بازار مستقل از حکومت است. به نظر می رسد وی بیشتر مساله عدالت اقتصادی را به صورت جامعه شناختی تحلیل می کند تا اقتصادی. از نظر او، روابط قدرت و سلطه است که جامعه و اقتصاد را می سازد.
  5. مفهوم عدالت اقتصادی اولین بار توسط ارسطو مطرح شد. او بین اقتصاد خانوار و اقتصاد بازار پیشرفته تفکیک کرد. ارسطو نقدهایی به بازار جدید مطرح کرد. سپس مفهوم عدالت مبادله ای و توزیعی را ابداع نمود. البته مفهوم عدالت تادیبی که در حقوق مطرح است نیز بیان شد. به نظر می رسد ارسطو به خاطر مقابله با نظام بازار پیشرفته، مفهوم قیمت عادلانه که نوعی ذات گرایی داشت را مطرح کرد. از آن پس هم مساله اقتصاد دانان، قیمت عادلانه شد. در حالی که در اندیشه اسلامی با استفاده از بیان شرایط معامله سعی شده است، قیمت عادلانه شود نه اینکه قیمت عادلانه خودش مدخلی باشد. ارسطو می خواست با پول که فناوری اجتماعی قدرتمند نظام بازار است مقابله کند اما به نظر می رسد از مدخل اشتباهی رفته است. این ایده او توسط آکوئیناس هم ادامه یافت.
  6. برخی معتقدند در کنار عامل بازار، قراردادگرایی نیز موجب شد تا مفهوم عدالت اقتصادی، در دوره ای دچار مرگ شود. این قراردادگرایی از هابز و لاک به نظریه رالز رسید و لیبرالیسم را تغذیه کرد.
  7. اما مارکس بر خلاف ارسطو به جای روابط توزیعی و مبادله، نقطه تاکید را روابط تولید می دانست و به تبع ابزار تولید و مالکیت ابزار تولید.
  8. سوسیالیست ها در نگاهی برابر خواهانه، توزیع درآمد را مطالبه می کردند. لیبرال ها هم چون نظام بازار و آزادی فردی را پذیرفته بودند قاعدتا نمی توانستند در باب عدالت صحبت کنند.
  9. مک فرسون تقابل بازار و عدالت را مفروض داشته و تمامی تحلیل های خود را مبتنی بر همین مساله چیده است لذا معتقد است هرگاه بازار شدت می یابد، عدالت اقتصادی هم در مقابلش قد علم می کند. که به نظر می رسد غلط است. در اندیشه اسلامی، کارایی و رقابت هم جزئی از نظام عدالت هستند البته با تعریفی دیگر و جایگاه خاص خود. 
  10. از نظر مک فرسون در عصر حاضر هم به دلیل کاهش اطمینان به سودمندی و امکان پذیری اقتصاد بازار سرمایه داری و رقابت آزاد که البته در بین اقتصاد نخوانده ها رایج است، مفهوم عدالت مجددا قد علم کرده است اما به خاطر اینکه دموکراسی تابع رای است نه تامین عدالت، عدالت در نظام لیبرال آِینده خوشی نخواهد داشت از سوی دیگر نیز تبانی شرکت ها و دولت، نیز می تواند عدالت را گوشه رینگ مسابقات ببرد.
  11. از نظر او تنها راه نجات مفهوم عدالت اقتصادی، رشد کشورهای جهان سوم و مطالبه عدالت از طرف آنان است که مورد ظلم دیگران بوده اند.


نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">