با وجود اینکه گونه شناسی مبانی فلسفی ضروری است، این گونه
شناسی برای نظریه پردازی مفید است. اما گونه شناسی مساله نظریه پرداز ناظر به این
است که نظریه پرداز چه مساله ذهنی داشته که برای توجیه آن، عدالت را طرح کرده است.
نظریه پرداز در برخورد با مساله خود، روشی را پی گرفته است و نتایجی را برداشت
کرده است مثلا رالز به دنبال توجیه لیبرالیسم است و مبنای خود را قرار دادگرایی
گذاشته ولی نتیجه آن، سه اصل عدالت است در صورتی که شهید مطهری به دنبال توجیه کمال
است. این مساله باعث می شود که ما با شناخت مساله خود به تحلیل کارامدی روش های
برخورد با این مساله و نیز نتایج حاصله بپردازیم. روش مقایسه ای مسائل، روشهای
برخورد با مساله و نیز نتایج، مسیر و روش کار خواهد بود.