نظام آمورش و پروش و شهرداری؛ استراتژی همکاری مبتنی بر اعتماد و نقش آن در تامین نیازمندی های بومی شهر
چکیده:
از جمله مشکلات شهرها و در سطحی وسیع تر در حوزه ملی، عدم تجانس خروجی نظام آ.پ و نیازهای جامعه پیرامونی این نظام است. در واقع باید گفت که مسائل و محتوای آموزشی نظام آ.پ تامین کننده نیازهای جامعه در سطوح ملی تا محلی نمی باشد. نقطه اهرمی حل این مساله را باید در نیاز سنجی آموزشی و برنامه ریزی درسی، فرهنگ سازی و آموزش شهروندی جست و جو کرد.
شهرداریها به عنوان مراکز مدیریت شهری که بر مسائل شهر اشراف داشته و نیازهای روز و بومی را در اختیار دارند و از دیگر سو به عنوان یک مرکز فرماندهی امکان هماهنگی پتانسیل های شهری و کاربست آنها را دارند، می توانند با ایجاد یک نقش فعال در تامین نیازهای فعلی و آتی شهر از طرق مختلف گام برداشته و مسلما در این مسیر نیازمند هماهنگی با سایر نهادها می باشند. از جمله این نهادها که می توان از آن به عنوان یک نقطه کلیدی در تحولات شهری نام برد مدارسی هستند که افراد جامعه آتی شهرها را در قالب نظام تعلیم و تربیت شکل می دهند.
در این مقال می خواهیم به نقش و جایگاه شهرداری ها در حل مشکلات شهری و ایجاد فرصتهای جدید از طریق مدل تعاملی با نظام آموزش و پرورش بپردازیم.
کلید واژه: توسعه ایرانی اسلامی، نظام آ.پ، شهرداری، نیازسنجی آموزشی، فرهنگ سازی و آموزش شهروندی
توسعه ایرانی-اسلامی و نیاز به مدیریت محلی:
توسعه در هر کشوری نیازمند پیروی از الگویی است که مبدا، مقصد و راه را به صورت نظام مند نشان دهد. الگوی توسعه اسلامی ایرانی با تاکید بر نظام ارزشی اسلامی و ابتناء بر فرهنگ و نیز اقتضائات بومی ایرانی می تواند به خوبی مسیر توسعه مورد نیاز کشور را فراهم نماید.
یکی از ارکان اساسی این الگو بومی بودن آن است. در یک رویکرد بوم گرایی، محوریت با نگاهی محلی به موضوع است اما این نگاه محلی در پرتو نظام ارزشی حاکم بر کشور و ارزشهای اسلامی تعریف می شود. در حقیقت ما جهانی فکر می کنیم، محکوم نظام ارزشی ملی هستیم و محلی نیز عمل می کنیم.
آنچه که همواره به عنوان یکی از موانع توسعه در ایران بوده است، وجود یک دوگانگی بین تمایل به تمرکز گرایی و نیز لزوم لحاظ ملاحظات محلی در برنامه ریزی ها و به تبع اجرا بوده است. با توجه به اینکه تاریخ و جغرافیا دو عنصر و مولفه های اساسی در نظام ارزشی هستند باید متناسب با هر تاریخ و جغرافیا که مبنای فرهنگ هستند و نوعی خاص از برنامه را می پذیرند، به مدیریت اقدام نمود. اساس این مساله ما را به برنامه ریزی محلی رهنمون می سازد. در این برنامه ریزی باید در یک نگاه استراتژیک محیط بیرونی را رصد کرد و به صورت محلی برنامه ریزی نمود.
این نوع مدیریت در همه مراحل سازماندهی، برنامه ریزی و اجرا جاری و ساری است. بومی سازی مدیریت هم ناظر به وجود فرهنگ متفاوت محلی است کما اینکه اصفهانیها و یزدیها از لحاظ فرهنگی با هم متفاوتند و هم ناظر به ایجاد مدیریت یکپارچه در سطح محلی نیازمند مدیریت محلی هستیم. به عبارت دیگر یکی از شاه کلیدهای حل مسائل در ایران تقویت مدیریت محلی در پرتو نظام ارزشی حاکم بر کل کشور است و این یکی از مولفه های توسعه اسلامی ایرانی است.
مسائل و فرصت های شهر و مدیریت محلی:
آنچه که در حل مسائل ایران بسیار حائز اهمیت است لحاظ نگاه محلی علیرغم نگاه ملی است. به عبارت دیگر همزمان با اینکه بسیاری از مسائل باید به صورت ملی و عمومی در کل کشور طرح و حل شوند باید بسیاری از مسائل هم باید در سطح محلی طرح و حل شوند. اهمیت نگاه محلی به خاطر وجود اقتضائات متفاوت محلی است. از دیگر سو باید توجه داشت که مسائل زمانی که در سطح محلی طرح می شوند باید در چارچوب نظام ارزشی ملی و عمومی کشور قرار گیرند؛ به این معنی که ملی نگاه شوند و محلی اجرا شوند.
اقتضائات متفاوت به علت وجود فرهنگ، تاریخ و جغرافیای محلی متفاوت است که حتی در بین دو روستا نیز متفاوت می باشند و ما ملزم به رعایت این اقتضائات در سیاستگذاری، برنامه ریزی و اجرا هستیم. از دیگر سو مساله یکپارچگی مدیریت در سطح محلی است که فقدان آن در سطح محلی مسائل و مشکلات فراوانی را به وجود درآورده است.
تنها مدیریت محلی است که شایستگی پرداختن به مسائل محلی و نیز فرصتهای محلی را دارد. چراکه در مرحله شناسایی نیازها و فرصتها، وجود یک درک محلی و به اصطلاح «شعور محلی» ضروری به نظر می رسد و در گام برنامه ریزی و اجرا نیز لحاظ این اقتضائات تنها برای مجموعه های آشنا با فضای محلی امکان پذیر است.
مدیران مرکزی که اصطلاحا دولتی خوانده می شوند از آنجا که به دنبال استاندارد سازی خدمات هستند امکان ورود به فضای مدیریت محلی را ندارند. همین نکته سبب می شود که خروجی اقدامات مرکزی با موفقیتهای گسترده و نیز توامان با شکستهای گسترده همراه است.
یکپارچگی مدیریت که خود از ضعفهای مدیریت متمرکز در سطح محلی است، نیز باعث می شود در پرتو اقدامات هماهنگ فرصتهایی حاصل شود و یا مسائلی از بین بروند که امکان ظهور و رفع در سطح مدیریت مرکزی را ندارند.
شهرداریها: متولی مدیریت محلی در شهر
مهمترین متولی مدیریت محلی در سطح محلی، شهرداریها هستند که امکان مدیریت یکپارچه و نیز لحاظ اقتضائات بومی را دارند. شهرداریها به عنوان نهادهای محلی که نسبت تنگاتنگی با جوشش مردمی دارند، این فرصت را می یابند که مدیرانی را در خود جای دهند که از بطن مسائل و مشکلات شهر رشد کرده اند و فرصت ها را به خوبی می دانند و از طرف دیگر به خوبی می توانند با کسب آموزش های لازم به برنامه ریزی و اجرای بومی و متناسب با محل مورد نظر اقدام کنند.
مزیت دیگر شهرداریها این است که خصوصا با پراکندگی فعلی و گسترده وظایف در سازمانهای ایران، فضای مدیریت یکپارچه می توانند ایجاد نمایند.
شهرداری و آموزش و پرورش؛ استراتژی همکاری مبتنی بر اعتمادcollaborative strategy
فضای مدیریت یکپارچه لزوم به کارگیری استراتژی همکاری مبتنی بر اعتماد را به صورت روزافزونی نشان می دهد. استراتژی همکاری مبتنی بر اعتماد زمانی به کار می رود که دو یا چند سازمان در یک مسیر و برای تحقق یک هدف واحد و مشترک اما جداگانه در حال فعالیت هستند. این سازمانها معمولا دچار بیماری «موازی کاری» هستند و فعالیتهای تکراری زیادی را در کارنامه خود شاهدند. ولی نمی توانند این فعالیتها را که جزء وظایفشان است را حذف کنند. در چنین شرایطی این سازمانها با در نظر گرفتن یکدیگر به عنوان یک همکار که امکان بهره مندی از ظرفیت یکدیگر را دارند، از موازی کاری کناره می گیرند و در سطح بالاتر می توانند با تعاملات و همکاری های مشترک نیاز یکدیگر را تامین و وظایف مشترک را تقسیم نمایند.
اما مهمترین مزیت استراتژی همکاری مبتنی بر اعتماد این است که سازمانها می توانند با رصد نیازهای آتی خود، در زمان تدوین استراتژی سازمانی، این نیازهای همسوی خود را نیاز مشترک دیده و برای آنها برنامه ریزی کنند.
یکی از سازمانهای همسو با شهرداری، مدارس و در راس مدیریت آنها مدیریت آموزش و پرورش شهر می باشند. مدیریت آموزش و پرورش هر شهر می تواند در تدوین استراتژی خود با شهرداری ها هماهنگی نموده و نیازهای آتی شهر را در نیازسنجی آموزشی، برنامه ریزی درسی و آموزشی شهروندی و فرهنگی سازی لحاظ کنند.
نقش آموزش و پرورش در تامین نیازهای کوتاه مدت و بلند مدت شهر: رفع مشکلات و ایجاد فرصت
مسلما توسعه هر کشور متناسب با نیازها و اقتضائات خاص خود مستلزم بسترها و لوازمی است تا این توسعه را محقق سازد. یکی از مهمترین حوزه های اثرگذاری در فضای توسعه، مبحث فرهنگ سازی و آموزش است. نظام آموزش و پرورش در جمهوری اسلامی یکی از مهمترین و بزرگترین نهادهای فرهنگ سازی و آموزش است که می تواند از طریق فرایند تعلیم و تربیت لوازم حرکت به سمت توسعه اسلامی ایرانی را فراهم سازد.
آموزش و پرورش را بعد از خانواده شاید بتوان مهمترین نهاد تربیتی دانست که وظیفه تعلیم و تربیت را به عهده دارد. این نهاد در یکی از حساس ترین دوران زندگی افراد جامعه، با ارائه آموزشهایی در قالبهای گوناگون فضایی را فراهم می کندکه شخصیت، نگرش و مهارتهای افراد را شکل می دهد. آنچه که در مورد نظام اموزش و پرورش باید توجه داشت این است که این نهاد انسان ساز است. در حقیقت با فرایند آموزشی خود، فردای جامعه را رقم می زند.
هر اندازه که خروجی های نظام آموزش و پرورش با نیازمندیها و الزامات جامعه تطابق بیشتری داشته باشند، این نهاد به بهره وری بیشتری دست یافته است و از طرفی هم چون این افراد دارای مهارتهای لازم برای زندگی در جامعه شده اند و می توانند نیاز جامعه خود را برطرف نمایند، از «هزینه های مبادلاتی» سایر نهادهای جامعه در حرکت به سمت رشد و تعالی جلوگیری می کنند.
به خوبی می توان تاثیر نهاد تربیتی آموزش و پرورش را رفتارهای افراد جامعه دریافت. کودکان و نوجوانانی که سالها تحت تعلیم این نظام بوده اند به علت شرایط سنی خاص خود و نیز عمق ارتباط با مفاهیم ارائه شده در سالهای آموزش، به بهترین وجه آماده جامعه پذیری می شوند و می توان در این فرایند فرهنگ سازی لازم را براحتی انجام داد.
تمرکز بر نیازسنجی آموزشی، برنامه ریزی درسی، آموزش شهروندی و فرهنگ سازی های مورد نیاز یک جامعه مطلوب در حقیقت اهتمامی است در جهت تنظیم دقیقتر خروجی های نظام آموزش و پرورش. عمق ارتباط با افراد جامعه، مدت طولانی، امکان اثرگذاری فوق العاده و نیز اعتماد جامعه به این نظام سبب می شود که آن را از سایر نهادها متمایز دانسته و جهت دستیابی به اهداف خود در مدیریت شهری حساب ویژه ای را به آن اختصاص دهیم.
بنابراین می بینیم که نظام اموزش و پرورش ارتباط تنگاتنگی با افراد جامعه دارد؛ افرادی که در آینده وارد زندگی واقعی شده و مشکلات کوتاه مدت و بلند مدت شهر با زندگی آنها عجین شده است. اگر این نهاد بتواند افراد را برای ورود به زندگی واقعی آماده نماید بسیاری از مشکلات شهر که سایر نهادها با صرف هزینه های گزاف باید آن را حل نمایند، از اساس محو خواهند شد.
راهکارهای تعامل شهرداری و آموزش و پرورش:
شهرداری به عنوان مهمترین متولی مدیریت شهر مطرح می باشد و زندگی واقعی شهری افراد را مدیریت می نماید. از سوی دیگر آموزش و پرورش هم در سطح محلی افراد این جامعه را شکل می دهد و هدف هر دو سعادت جامعه است. بنابراین در جهت رسیدن به این هدف مشترک اتخاذ استراتژیهای همکاری مبتنی بر اعتماد ضروری به نظر می رسد.
شهرداری ها، سازمانهایی هستند که با رصد دائمی وضعیت سطح محلی، مشکلات کوتاه مدت و بلند مدت آن را شناسایی کرده اند، فرصت را شناخته اند اما برای حل مشکلات و استفاده از فرصت ها امکان صرف هزینه های مختلف مالی یا مبادلاتی را ندارند و از طرفی زمان هم این اجازه را به آنها نمی دهد. مساله دیگری هم به نام فرهنگ شهروندی وجود دارد که به نظر می رسد شهرداری چندان امکان اثرگذاری بر ان را ندارد.
در طرف دیگر مدارس و نظام آموزش و پرورش، نهادهایی هستندکه فرایند آموزش و تعلیم و تربیت و فرهنگ سازی را در اختیار دارند اما به علت درگیر نبودن با مشکلات روز و بومی، دارای خروجی های مورد نیاز جامعه نمی باشند.
اتخاذ استراتژی همکاری مبتنی بر اعتماد سبب می شود که این دو مجموعه که همسو با یکدیگر اما به صورت جداگانه و موازی در حال فعالیت هستند و در این حالت بهره وری چندانی ندارند، با هم متحد و یکپارچه شده و با بهره گیری از توان، فرصت و ظرفیتهای طرفینی به برنامه ریزی هماهنگی دست زنند و شرایط ایصال به مطلوب را برای یکدیگر فراهم نمایند.
آنچه که ضروری به نظر می آید تشکیل کارگروهی در سطح محلی است که به صورت مشترک از ادارات آموزش و پرورش شهرها و نیز شهرداری ها تشکیل شوند و در حوزه ها ذیل اقدام به همکاری نمایند. سه حوزه اول ناظر به آموزش و پرورش و مدارس شهری است و حوزه چهارم ناظر به شهرداری هاست:
1. نیازسنجی آموزشی
2. برنامه ریزی درسی
3. آموزش شهروندی و فرهنگ سازی زندگی شهری
4. تسهیل فرایندهای آموزشی نظام آموزشی و پرورش از طرق مختلف؛ مثل:
a. تخفیف در عوارض شهری
b. اختصاص بخشی از منابع حاصل از عوارض به خدمات دهی به مدارس مثل فضای سبز، حمل و نقل مدارس و ...
c. در اختیار قرار دادن منابع و امکانات و فضاهای عمومی تحت مدیریت شهرداری به مدارس مثل استخرها و فضاهای ورزشی
d. فراهم کردن ارتباط مستقیم مدارس با فرایندها و فعالیت مدیریت شهری و نیز آشنا ساختن مدارس با مشکلات شهر و فرصتها در یک ارتباط دو سویه و مساله محور(مثل مورد کاوی)
e. ....
باید متذکر شد که در سه حوزه اولیه که نام بردیم، ما با تعامل دوگانه ای مواجه هستیم:
1. فرایند تعلیم و تربیت از سوی نظام آموزش و پرورش
2. مسائل و فرصتهای شهر در مدیریت شهری از سوی شهرداری ها
این دو فاکتور می توانند در تعامل با یکدیگر یک فرایند آموزشی مساله محور و مطابق با نیازهای فعلی و آتی شهر را رقم بزنند که در یک تعامل دو سویه، تامین کننده اهداف هر دو مجموعه است.