صدای پای عدالت

صدای پای عدالت
در این وبلاگ تلاش دارم در سه حوزه مطالبی را در دسترس مخاطبان محترم قرار دهم:
1. عدالت اجتماعی
2. خط مشی
3. آموزش و پرورش
این سه، محور فعالیت های بنده در مرکز رشد دانشگاه امام صادق علیه السلام است.
۲۲ دی ۹۳ ، ۱۷:۰۴

مرکز رشد در نگاه من

خانواده ای که هیچ گاه برای جبران اشتباهات گذشته خود هزینه نمی کند.


می خواهم از یک تمثیل استفاده کنم تا بگویم مرکز رشد چیست و مرکز رشد چه چیزی نیست؟ تمثیل خانواده.

در یک خانواده چه خبر است؟ خانواده دارای یک هدف تربیتی ناظر به زندگی است. زوجی را فرض کنید که به تازگی صاحب فرزندی شده اند. آن ها غیر از اینکه سعی دارند خود، رشد تربیتی داشته باشند و ساختار و نظام زندگی خود را برای آن تمهید می کنند، سعی دارند خود را وقف تربیت فرزندشان کنند. اساسا تداوم حیات بشری، از تداوم حیات جمعی و تربیت خانواده ها می گذرد. اما والدین چه تصمیمی می گیرند؟ آنها برای تامین مایحتاج زندگی فرزند و تامین آینده وی، همه تلاش خود را به کار می گیرند. خانه کوچکی دارند و حداقلی از درآمد. برای توسعه زندگی خویش، تلاش می کنند تا حدی که علاوه بر مرد، زن نیز شاغل می شود. آنها معمولا سر کار هستند. برای اینکه فرزند تنها نماند وی را به مهد می سپارند. اما غافل از اینکه مهد انتخابی آنها به تربیت کودک آن چنان که والدین می خواستند توجه ندارد. آنها دائما در تلاشند و از سوی دیگر با بچه ای مغایر آنچه می خواستند مواجه می شوند. بیشتر کار می کنند تا با فرستادن کودک به کلاس های مختلف و مشاوره و ... وی را اصلاح کنند. اما نمی شود. بیشتر به خود سخت می گیرند تا کودک با اسباب بازی ها و کلاس ها و .... بیشتر تربیت شود. غافل از اینکه کودک، والدین می خواست چه اینکه سر کار بروند یا نروند. آنها باید بچه را تربیت می کردند تا هم خود تربیت شوند چراکه مسیر رشدشان از تربیت کودک بود و هم اینکه تربیت کودک از مسیر توجه والدین می گذشت. در نهایت وقتی کودک به سن بلوغ می رسد، والدین پشیمانند که این همه برای کودک سختی کشیده اند و بچه ای بی تربیت را تحویل جامعه داده اند. آن ها دائما در کارند تا برای جبران اشتباهاتشان در تربیت کودک، هزینه کنند و خود این هزینه، هزینه ای دیگر به دنبال دارد. آن ها هرگز به علت مساله و شیوه واقعی رشد نپرداختند.

خانواده ای دیگر فرض کنید که به همان معونه کفاف و عفاف خویش قناعت می کنند، بیشتر به فرزند توجه می کنند، برای تربیت فرزندشان وقت می گذارند. فرزند نیز احتمالا طبق خواست آنان رشد می کند و انسجام خانوادگی بیشتری دارند. در این خانواده همه برای هم کار می کنند در عین حال، هر کسی نقشی به عهده دارد و کار جداگانه انجام می دهد. این توجه و تلاش همه برای هم، مانع از انجام کارهای فردی شان نمی شود بلکه کمک یکدیگرند. مادر، مادر است اما فرزند با توجه به اهمیتی که برای مادر قائل است، کمک اوست؛ چه مستقیما کمک کند و چه اینکه غیر مستقیم. این خانواده هزینه می کند اما هیچ گاه هزینه جبران اشتباهات گذشته را نمی دهد و همواره در رسیدن به مقصود خویش موفق است.

به مسؤولان کشوری نگاه کنید. افرادی دغدغه مند  که برای حل مسائل کشور و خصوصا مشکلات فرهنگی و اجتماعی، تمام زندگی خود را صرف کرده اند. تمام زندگی خود را وقف کردند لذا شب ها خانه نبودند و از خانواده خویش هم گذشتند. چند سال بعد، وقتی این مسؤول و فرزندش کنار هم در خیابان دیده می شوند (البته اگر دیده شوند) همه به تفاوت فاحش آنان توجه می کنند. چه شد؟ آن مسؤول برای رفع مشکلات دیگران تلاش کرد اما با بی توجهی به خانواده خویش، همان آسیبی را که سعی در رفعش داشت، بازتولید کرد. در حالی که اگر کمی به خانواده اش هم توجه می کرد، الان یک خانواده از حوزه مشکلات اجتماعی خارج می شد.

مرکز رشد نیز مثل یک خانواده است که می خواهد مشکلاتی را در جامعه حل کند و در عین حال، خود مشکلی را برای جامعه ایجاد نسازد. آن ها باید مثل یک خانواده در عین اینکه نقش ها و وظایف مختلفی دارند برای هم کار کنند تا همه به اهدافشان برسند. ممکن است نیازمند تلاش بیشتری باشد، اما نتیجه بهتری به دست می دهد. سازمانی که هر کسی در فکر ماموریت شخصی خویش است از دریافت کمک دیگران و از کمک به دیگران محروم می ماند و مشکلی را باز تولید می کند که همواره سازمان باید در رفع این مشکل داخلی نیز تلاش جداگانه ای صرف کند. در مورد دیالکتیک بوروکراسی حتما شنیده اید: سازمان برای اینکه به اهدافش برسد، رفتاری را تجویز می کند که کارکنان ملزم به رعایت هستند. آن ها برای کنترل این رفتار کاملا درست، مقررات و استانداردهایی را وضع می کنند. هر چه این مقررات منعطف باشد امکان کنترل سخت تر است پس تا حد ممکن طراحی دقیقی صورت می گیرد که رفتارها قابل پیش بینی و کنترل شوند. اما این رفتار خشک، نتیجه مشخصی می دهد که همان عبارت «مامورم و معذور» را منعکس می کند. به کارکنان گفته شده که برای عدم تبعیض از مشتریان خویش، اسناد هویتی بخواهند حتی کسانی که می شناسند. این رفتار موجب نارضایتی برخی مشتریان می شود. سازمان برای کنترل رفتار کارکنان خویش و تامین رضایت مشتریان مجددا مقرراتی را وضع می کنند و این دور افزایشی دائما در حال تکرار و تشدید است.

در خانواده مرکز رشد، پدر خانواده کار خویش را انجام می دهد و سایر اعضای خانواده هم. همه در حال کمک به یکدیگر هستند اما کار فردی خویش را فراموش نمی کنند. پدر همیشه همراه دیگران است و رهبر بدین معناست. نه اینکه هر کسی هر طور خواست رفتار کند بلکه همه ذیل رهبری پدر، خود را تعریف می کنند چون قائلند خانواده یک جمع منسجم است و تامین اهداف هر یک در حل مسائل کشور، در پرتو تعریف خویش ذیل نگاه کلان پدر است.

در این مبنا، افراد غیر از توجه به هدف فردی خویش، در حال کمک به تحقق اهداف فردی دیگران هستند و این کمک جز با کمک به شکل گیری یک خانواده منسجم ممکن نیست. سازمانی می تواند مشکلات بیرونی را حل کند و مشکلی به جامعه نیفزاید که خود همچون خانواده ای ذیل نظر یک پدر بصیر عمل نماید. دستمال کثیف هرگز نمی تواند شیشه را کاملا پاک کند.

مسیر علمی افراد، مساله محوری واقعی برای حل مشکلات جامعه خواهد بود اما این مساله محوری از مسیر رشد علمی فردی، رشددهی علمی دیگران و انفاق علمی و در نهایت تعامل علمی و یادگیری علمی می گذرد. آن ها سعی دارند خود را غنی کنند، یادگیری خود را به دیگران برسانند و در نهایت خود، از یادگیری دیگران بهره گیرند و مسائل بیرونی را حل کنند. مرکز رشد، جمعی را فراهم کرده است که افراد به صورت انفرادی، مساله محورند و سعی در غنای خویش دارند اما آن ها باید سعی کنند به دیگران این مرکز، انفاق علمی کنند و با یادگیری از آنان و در تعامل آنان مشکلات جامعه را حل کنند. می دانید چرا؟ آیا تاکنون به چیزی به نام حل مساله اجتماعی جمعی اندیشیده اید؟ مسائل اجتماعی ذوابعاد هستند و برای هر بعد باید افرادی مساله محور، که تمرکز دائمی دارند پای کار آیند اما این کافی است؟ همان گونه که مسائل اجتماعی متفاوت و متکثرند، افراد مرکز رشد، همه با تکثر داشته های خود باید همانند گلبولهای سفید در جریان خون حرکت کنند و به دور سلولهای سرطانی (مسائل اجتماعی) جمع شوند و مساله را حل کنند. سپس جمع دیگری شکل دهند و روی مساله اجتماعی دیگری تمرکز کنند. این امر وجهه متمایز علمی مرکز رشد از دیگران است.

این نوع سیر علمی، صرفا از مسیر نوعی فرهنگ خاص می گذرد. فرهنگ توجه به خود، توجه به یاران، توجه به مجموعه یاران و توجه به محیط. فرهنگ وقف خود برای رشد دیگران؛ نه صرفا رشد علمی، چرا که رشد علمی زمانی میسر است که از سایر ابعاد شخصیتی و سازمانی نیز رشد متناسب با رشد علمی فراهم شده باشد. پس فرهنگ سازمانی مرکز رشد، یعنی وقف خود برای رشد همه جانبه خود، دیگران و مجموعه مرکز که از این طریق بتوان رشد علمی فردی و جمعی در مرکز محقق شود. به این معنا، هرگز آن چنان که باید مسائل، در ساختار رشد علمی انفرادی حل نمی شود. این همان چیزی است که در مراکز تحقیقاتی و پژوهشگاه ها و .... می بینیم. افراد در نهایت خود، سعی می کنند که به دیگران یاددهند یا از هم یادبگیرند تا به صورت علمی رشد کنند اما هرگز به سایر ابعاد رشد توجه ندارند و خود را مسؤول رشد دیگران نمی دانند. یادمان باشد که رشد خانواده در رشد مجموعه خانواده و آحاد اعضاست. رشد والدین در توجه به خود و توجه به رشد کودک است. رشد کودک نیز در توجه به خود و توجه به والدین است. در این بین، هر چیزی که انسجام خانواده را مخدوش کند، محکوم به تعلیق یا فناست.

با توجه به این مباحث، مرکز رشد، افرادی را جذب می کند که توان حل مسائل اجتماعی را دارند. مرکز رشد فضای انفاق و تعامل علمی افرادی مساله محور و متمرکز بر مساله را فراهم می آورد که برای حل مسائل اجتماعی، ناگزیر از رشد دادن همه جانبه (نه صرفا علمی) یکدیگر هستند. پس اموری از جمله مشارکت در همه مسائل مرکز رشد، توجه به خانواده افراد مرکز رشد، توجه به رشد دهی علمی دیگران، توجه به رشد همه جانبه یاران و .... همه موضوعیت خواهند داشت.

این نوع مرکز رشد، مسلما نیازمند نوعی ساختار، نظام ارزشیابی، نظام ارتقاء (مبتنی بر مسؤولیت پذیری) و سایر نظام های اداری متفاوت است که آسیب های سازمان های مدرن را ندارد. همه ارزش های بیان شده در مسیر خانواده مرکز رشد را پوشش می دهد و تابع پدر خانواده هستند. از هر امری که انسجام خانواده را مخدوش کند ولو اینکه رشد فردی را (که با توضیحات ما ممکن نیست) تامین کند، ناپسند می داند. کسی متوقع نیست. همه به دنبال تمهید مسیر رشد یکدیگرند. مشارکت همه در همه چیز مسلما دارای سطوحی است و برای هر فردی متفاوت خواهد بود. اما قدر متیقن اینکه، همه دغدغه همه چیز مرکز را دارند ولو اینکه عملا ورودی نکنند. توجه داشته باشیم که افرادی هم دغدغه مند واقعی هستند که در یک بازه زمانی دغدغه خود را عملیاتی کنند و در جهاتی کمک عملی نمایند.

حال سوال مهمی مطرح است که این خانواده با این چنین ماهیتی، حتما پدری متفاوت می خواهد که هم جهت گیری و مسیر خانواده را تعیین کند و هم پاسدار و حافظ حریم و مسیر حرکت خانواده باشد. این پدر، حتما پدری مطاع است که التزام عملی به وی در مقام عمل واجب است و در مقام نظر، اگر نظری وجود دارد، باید صاحب نظر آن را نه در صحن خانواده بلکه در صحن تصمیم سازی خانواده طرح سازد.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۱۰/۲۲
محمد صادق تراب زاده جهرمی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">