۱۱ مرداد ۹۵ ، ۰۷:۱۸
تعلیم و تربیت، حال و آینده کشور؛ گزینه ای برای یافتن پاسخ و حل تعارض
وضعیت علوم انسانی در ایران، وضعیت خوبی نیست. بیمار ما بیشتر افسرده است تا اینکه جسما دچار مشکلی شده باشد. مقام معظم رهبری در بیانات خویش و اسناد بالادستی تنظیم شده در کشور، بر اهمیت ارتقاء جایگاه علوم انسانی خصوصا رشته های آن تاکید دارند. اما وضعیت وضعیت خوبی نیست. برای اینکه این مشکل تا حدی رفع شود، آموزش و پرورش به دنبال هدایت تحصیلی دانش آموزان، سعی دارد تا تعداد دانش آموزان علوم انسانی را در دوران تحصیل بیشتر کند. متاسفانه بیشتر دانش آموزان به سمت رشته تجربی سوق پیدا کرده اند که بیش از نیمی از کنکوری ها را رشته تجربی و آن هم سه گروه پزشکی، دندانپزشکی و داروسازی تشکیل داده اند. گرایش به سمت رشته های تجربی و برخی از رشته های فنی باعث شده است که ورودی های رشته های انسانی از دانش آموزان ضعیف تر باشد. حال با این دانش آموزان ضعیف چه می خواهیم بکنیم. چگونه می خواهیم علوم انسانی را ارتقاء بخشیم. از سوی فشار می آوریم که به سمت علوم انسانی بروند، از سوی دیگر والدین، دانش آموزان، معلمان و مشاوران و .... می گویند: علوم انسانی جای دانش آموزان ضعیف و ... است. وقتی هم که وارد دانشگاه می شویم، صرفا از حدود (اگر اشتباه نکنم) 280 هزار صندلی برای رشته های انسانی، صرفا حدود 20 هزار صندلی در دوره روزانه وجود دارد و تمامی روستاها هم به یمن دانشگاه آزاد و پیام نور، دارای رشته های علوم انسانی شده اند. وزارت علوم قدرت مقابله با غول دانشگاه آزاد را ندارد. سیل مشتاقان دریافت مدرک هم تقاضای رشته دارد. دانشگاه آزاد و پیام نور خود را مکلف به پاسخ می دانند. وضعیت علوم انسانی در دانشگاه ها هم حال خوشی ندارد. مدرک گرایی برخاسته از تقاضای جامعه برای تحصیل و اشتغال، بیش از همه بر علوم انسانی تاثیر داشته است. از سوی دیگر، برخی معتقدند که سهم تحصیلات در اختصاص شغل و نیز پرداخت حقوق باعث شده است که همه به سمت مدرک بروند. از سوی دیگر کارفرمایان و دستگاه های استخدام کننده نیازمند معیاری برای احراز شایستگی هستند و به مدرک متوسل شده اند. این مدرک گرایی باعث شده است که همه تلاش کنند وارد دانشگاه شوند. بنابراین از کودکستان شروع به تست زنی کرده اند. تست زدن ها باعث شده که دانش آموزان و خانواده ها از تحصیل و آموزش و تربیت فرزندان به پرورش قدرت تست زدن روی بیاورند. آموزش و پرورش معتقد است که کنکور فعلی، بزرگترین چالش تعلیم و تربیت در کشور است. هم برنامه ریزی آموزشی را تخریب کرده است و هم اینکه دانش آموزانی که از مدرسه خارج می شوند، فاقد تعلیم و تربیت لازم هستند. از سوی دیگر خانواده ها به شدت به دنبال قبولی فرزندشان در کنکور هستند. به شدت برایش خرج می کنند تا حدی که گفته می شود گردش مالی برخی از صنایع کمک آموزشی و کلاس های کنکوری از بودجه خود آموزش و پرورش بیشتر شده است. حال این گروه های قدرت و ذی نفع مدیریت آموزش در کشور را به عهده گرفته و جلوی هر تغییری می ایستند. معلمان هم برای اینکه عقب نیفتند، برخی از مباحث کلاس را تدریس نکرده و آن را معلق به شرکت دانش آموز در کلاس خصوصی شان کرده اند. گفته شده است که این شیوه برگزاری کنکور بزرگترین مانع بر سر تحقق سند تحول آموزش و پرورش در کشور شده است. فعالان فرهنگی هم دیگر جایی برای کار فرهنگی ندارند، چون دانش آموزان از کودکستان مشغول کلاس های تقویتی و تست زنی هستند و وقت کار فرهنگی ندارند و ... . حال خروجی های آموزش و پرورش در این وضعیت، قرار است مملکت را اداره کنند. حساب کنید که چه به روز مملکت می آوریم. چه کسی مقصر است؟ راه چاره چیست؟ پتویی است که از صد طرف کشیده می شود. هر طرف که بچربد طرف دیگر ناراضی است.
خانواده ها تقاضایی دارند خلاف روال درست تعلیم و تربیت اما در پرتو نگرانی شان برای اشتغال و آینده و اعتبار فرزندان شان. آموزش عالی نیازمند دریافت دانش آموز خوب برای دانشگاه ها که متوسل به کنکور شده است. آموزش و پرورش به وسیله این کنکور تخریب می شود و اثرش بر خود آموزش عالی و آینده کشور و به تبع خود خانواده مخرب خواهد بود. مسلما اگر بخواهیم تمامی ذی نفعان را بشماریم و تعارضاتشان را، نیازمند دقت و جامعیت بیشتری هستیم. بپذیرید این مختصر را. با چنین وضعیتی، باید به سراغ علوم انسانی برویم و حال وخیم آن را بررسی کنیم یا ریشه کلا در جای دیگری در مسئله تعلیم و تربیت وجود دارد که باید بررسی شود؟ از علوم انسانی شروع کردیم اما به جای دیگری رسیدیم. شاید لازم باشد مسئله را بهتر واکاوی و ریشه یابی کنیم.
حال بیابید پرتقال فروش را!
خانواده ها تقاضایی دارند خلاف روال درست تعلیم و تربیت اما در پرتو نگرانی شان برای اشتغال و آینده و اعتبار فرزندان شان. آموزش عالی نیازمند دریافت دانش آموز خوب برای دانشگاه ها که متوسل به کنکور شده است. آموزش و پرورش به وسیله این کنکور تخریب می شود و اثرش بر خود آموزش عالی و آینده کشور و به تبع خود خانواده مخرب خواهد بود. مسلما اگر بخواهیم تمامی ذی نفعان را بشماریم و تعارضاتشان را، نیازمند دقت و جامعیت بیشتری هستیم. بپذیرید این مختصر را. با چنین وضعیتی، باید به سراغ علوم انسانی برویم و حال وخیم آن را بررسی کنیم یا ریشه کلا در جای دیگری در مسئله تعلیم و تربیت وجود دارد که باید بررسی شود؟ از علوم انسانی شروع کردیم اما به جای دیگری رسیدیم. شاید لازم باشد مسئله را بهتر واکاوی و ریشه یابی کنیم.
حال بیابید پرتقال فروش را!
۹۵/۰۵/۱۱