۱۲ آذر ۹۴ ، ۱۵:۰۴
ماهیت نابرابری
این عنوان، عنوان مقاله ای
از آمارتیا سن است که در مجموعه مقالات عدالت اقتصادی به کوشش و ترجمه دکتر
محمد نعمتی و همکارانش توسط نشر دانشگاه امام صادق علیه السلام منتشر شده
است. در ادامه نکاتی از این مقاله ارائه می شود:
انسان ها با هم متفاوتند و در هر فضایی چیزی را موضوع برابری می دانند و به تبع سایر امور را موضوع نابرابری. هر جایی که چیزی برابر شد، الزاما اموری هم باید نابرابر شوند. حال اگر این برابری و نابرابری را در تعداد افراد متکثر و متنوع ضرب کنیم، امکان برابری عمومی زیر سوال می رود. توجه برابر به همه ممکن است رفتار نابرابر در مقابل افراد فاقد مزیت را ایجاب کند.
سوال از چرایی برابری، همواره سوال از چیستی مفعول برابری را در خود دارد. یعنی اگر بپرسیم چرا برابری، باید برابری در چیزی را قبلا پذیرفته باشیم و توجه کرده باشیم. همه نظریه پردازان عدالت، به نوعی برابری قائل هستند. حداقل این است که دغدغه نظری خود را دغدغه مشترک، همگانی و برابری همه می دانند.
وقتی گفته می شود مساوات گرایی در همه نظریه ها هست، پس مساوات گرایی نمی تواند فصل مشترک و اتحاد بخش همه نظریه های عدالت باشد که بتوان بگوییم «همه نظریه های عدالت را می توان به برابری تقلیل داد» چرا که این نظریه ها به نتایج مختلف و متعارض می رسند و ذاتا متفاوتند.
دعوای آزادی و برابری هم یک دعوای ساختگی است. چون می توان به آزادی برابر یا نابرابر قائل بود. پس باید پرسید آزادی برابر یا نابرابر در چه چیزی؟!
در حقیقت، «برابری در چه؟» موضع ضعف نظریه برابری شده است. یعنی نوعی تضاد درونی. نظریه ای که در مقابل برابری، قدرتمند از نظم و کارایی و آزادی باشد، خود برابری است. برابری، اندیشه ای تهی است چرا که محتوای قائم به ذاتی برای خود ندارد.
برابری مستلزم بی طرفی است. بی طرفی زمانی رخ می دهد و ضروری می نمایاند که برابری در یک دغدغه را بپذیریم و عمل بر اساس آن را بی طرفانه و بی غرض ورزی مطالبه کنیم. پس بی طرفی لازمه پذیرش برابری است.
برابری در هر چیزی که به مثابه مبنا در نظر گرفته شود، نیازمند دفاع منطقی از نابرابری های ایجاد شده در محیط پیرامونی است. پس سوال از برابری در چه چیزی هم بر می گردد به این سوال: فضای صحیح برابری برای برابری مبنایی کدام است؟
آمارتیاسن، برابری مبنایی را برابری آزادی های مثبت در قالب قابلیت دست یابی به عملکردهای با ارزش در نظر می گیرد. دستاوردها چیزی است که برای انجام دادن یا داشتن آن ها، به مدیریت آن ها می پردازیم و آزادی به قدرتی می پردازد که برای انجام دادن یا داشتن چیزی باید واجد آن باشیم.
انسان ها با هم متفاوتند و در هر فضایی چیزی را موضوع برابری می دانند و به تبع سایر امور را موضوع نابرابری. هر جایی که چیزی برابر شد، الزاما اموری هم باید نابرابر شوند. حال اگر این برابری و نابرابری را در تعداد افراد متکثر و متنوع ضرب کنیم، امکان برابری عمومی زیر سوال می رود. توجه برابر به همه ممکن است رفتار نابرابر در مقابل افراد فاقد مزیت را ایجاب کند.
سوال از چرایی برابری، همواره سوال از چیستی مفعول برابری را در خود دارد. یعنی اگر بپرسیم چرا برابری، باید برابری در چیزی را قبلا پذیرفته باشیم و توجه کرده باشیم. همه نظریه پردازان عدالت، به نوعی برابری قائل هستند. حداقل این است که دغدغه نظری خود را دغدغه مشترک، همگانی و برابری همه می دانند.
وقتی گفته می شود مساوات گرایی در همه نظریه ها هست، پس مساوات گرایی نمی تواند فصل مشترک و اتحاد بخش همه نظریه های عدالت باشد که بتوان بگوییم «همه نظریه های عدالت را می توان به برابری تقلیل داد» چرا که این نظریه ها به نتایج مختلف و متعارض می رسند و ذاتا متفاوتند.
دعوای آزادی و برابری هم یک دعوای ساختگی است. چون می توان به آزادی برابر یا نابرابر قائل بود. پس باید پرسید آزادی برابر یا نابرابر در چه چیزی؟!
در حقیقت، «برابری در چه؟» موضع ضعف نظریه برابری شده است. یعنی نوعی تضاد درونی. نظریه ای که در مقابل برابری، قدرتمند از نظم و کارایی و آزادی باشد، خود برابری است. برابری، اندیشه ای تهی است چرا که محتوای قائم به ذاتی برای خود ندارد.
برابری مستلزم بی طرفی است. بی طرفی زمانی رخ می دهد و ضروری می نمایاند که برابری در یک دغدغه را بپذیریم و عمل بر اساس آن را بی طرفانه و بی غرض ورزی مطالبه کنیم. پس بی طرفی لازمه پذیرش برابری است.
برابری در هر چیزی که به مثابه مبنا در نظر گرفته شود، نیازمند دفاع منطقی از نابرابری های ایجاد شده در محیط پیرامونی است. پس سوال از برابری در چه چیزی هم بر می گردد به این سوال: فضای صحیح برابری برای برابری مبنایی کدام است؟
آمارتیاسن، برابری مبنایی را برابری آزادی های مثبت در قالب قابلیت دست یابی به عملکردهای با ارزش در نظر می گیرد. دستاوردها چیزی است که برای انجام دادن یا داشتن آن ها، به مدیریت آن ها می پردازیم و آزادی به قدرتی می پردازد که برای انجام دادن یا داشتن چیزی باید واجد آن باشیم.
۹۴/۰۹/۱۲