این مقاله مستخرج از پایان نامه اینجانب می باشد. البته هنوز به چاپ نرسیده است.
چکیده:
آموزش و پرورش رسمی جمهوری اسلامی ایران، همانند سایر حوزه های
اجتماعی، برای تحقق عدالت در نظام درونی خود و به تبع نظام اجتماعی، نیازمند آن
است که برنامه ها و خطمشی هایی هم راستا و هم جهت را دنبال کند. اما متاسفانه در
سالیان متمادی پس از انقلاب در عرصه های مختلف از جمله اداره مدارس، شاهد نوعی درهم ریختگی
عملی هستیم.
این درهم ریختگی را از جهات مختلف می توان بررسی کرد. آنچه
که هدف این مقاله است، بررسی درهم ریختگی نظریه های عدالت حاکم بر خط مشی های
اداره مدارس و به طور خاص، اداره دولتی و غیردولتی مدارس است.
بدین منظور، ابتدا برگفته از نظریه های عدالت و گونه شناسی های
آن، الگوی تحلیل عناصر ماهوی مفهوم عدالت استخراج و سپس با استفاده از روش ارزیابی
نظریه برنامه (رویکرد قیاسی، سطح خرد، نظریه تغییر، با ترکیب مدل تحلیل منطق و
ماتریس واقعگرا) سعی شد تا اولا نظریه برنامه اداره مدارس در این دو سبک، استخراج
و ثانیا موضع هر خط مشی را در این الگو نسبت به عناصر ماهوی، بررسی کنیم.
نتایج پژوهش، نشان می دهد که در کلیه عناصر ماهوی مفهوم
عدالت (نیاز، تلاش، حق، بیطرفی، توازن، مساوات و زمینه)، شاهد عدم انسجام نظری بین
این دو بسته خط مشی می باشیم که حاکمیت ترکیب های مختلفی از این دو در سه دهه بعد
از انقلاب اسلامی، منجر به تحقق عدالت های متعارضی شده است.
واژگان کلیدی: عدم انسجام، نظریه های عدالت، ارزیابی نظریه برنامه، اداره
دولتی و غیردولتی مدارس.