صدای پای عدالت

صدای پای عدالت
در این وبلاگ تلاش دارم در سه حوزه مطالبی را در دسترس مخاطبان محترم قرار دهم:
1. عدالت اجتماعی
2. خط مشی
3. آموزش و پرورش
این سه، محور فعالیت های بنده در مرکز رشد دانشگاه امام صادق علیه السلام است.

۵۶ مطلب با موضوع «نوشتارها» ثبت شده است

کتاب «تربیت و کودک» نوشته علی صفایی حائری معروف به عین صاد و از سری کتب روش ها، بخش کتب روش تربیتی است. این کتاب به سه محور می پردازد: نقش معلم، روش تربیت کودک، عوامل تربیت کودک. این کتاب هم برای معلمان و هم برای والدین بسیار مفید خواهد بود.

در ادامه نکاتی پراکنده از این کتاب عرضه می شود:


۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ بهمن ۹۳ ، ۱۲:۰۵
محمد صادق تراب زاده جهرمی

خانواده ای که هیچ گاه برای جبران اشتباهات گذشته خود هزینه نمی کند.


می خواهم از یک تمثیل استفاده کنم تا بگویم مرکز رشد چیست و مرکز رشد چه چیزی نیست؟ تمثیل خانواده.

در یک خانواده چه خبر است؟ خانواده دارای یک هدف تربیتی ناظر به زندگی است. زوجی را فرض کنید که به تازگی صاحب فرزندی شده اند. آن ها غیر از اینکه سعی دارند خود، رشد تربیتی داشته باشند و ساختار و نظام زندگی خود را برای آن تمهید می کنند، سعی دارند خود را وقف تربیت فرزندشان کنند. اساسا تداوم حیات بشری، از تداوم حیات جمعی و تربیت خانواده ها می گذرد. اما والدین چه تصمیمی می گیرند؟ آنها برای تامین مایحتاج زندگی فرزند و تامین آینده وی، همه تلاش خود را به کار می گیرند. خانه کوچکی دارند و حداقلی از درآمد. برای توسعه زندگی خویش، تلاش می کنند تا حدی که علاوه بر مرد، زن نیز شاغل می شود. آنها معمولا سر کار هستند. برای اینکه فرزند تنها نماند وی را به مهد می سپارند. اما غافل از اینکه مهد انتخابی آنها به تربیت کودک آن چنان که والدین می خواستند توجه ندارد. آنها دائما در تلاشند و از سوی دیگر با بچه ای مغایر آنچه می خواستند مواجه می شوند. بیشتر کار می کنند تا با فرستادن کودک به کلاس های مختلف و مشاوره و ... وی را اصلاح کنند. اما نمی شود. بیشتر به خود سخت می گیرند تا کودک با اسباب بازی ها و کلاس ها و .... بیشتر تربیت شود. غافل از اینکه کودک، والدین می خواست چه اینکه سر کار بروند یا نروند. آنها باید بچه را تربیت می کردند تا هم خود تربیت شوند چراکه مسیر رشدشان از تربیت کودک بود و هم اینکه تربیت کودک از مسیر توجه والدین می گذشت. در نهایت وقتی کودک به سن بلوغ می رسد، والدین پشیمانند که این همه برای کودک سختی کشیده اند و بچه ای بی تربیت را تحویل جامعه داده اند. آن ها دائما در کارند تا برای جبران اشتباهاتشان در تربیت کودک، هزینه کنند و خود این هزینه، هزینه ای دیگر به دنبال دارد. آن ها هرگز به علت مساله و شیوه واقعی رشد نپرداختند.

خانواده ای دیگر فرض کنید که به همان معونه کفاف و عفاف خویش قناعت می کنند، بیشتر به فرزند توجه می کنند، برای تربیت فرزندشان وقت می گذارند. فرزند نیز احتمالا طبق خواست آنان رشد می کند و انسجام خانوادگی بیشتری دارند. در این خانواده همه برای هم کار می کنند در عین حال، هر کسی نقشی به عهده دارد و کار جداگانه انجام می دهد. این توجه و تلاش همه برای هم، مانع از انجام کارهای فردی شان نمی شود بلکه کمک یکدیگرند. مادر، مادر است اما فرزند با توجه به اهمیتی که برای مادر قائل است، کمک اوست؛ چه مستقیما کمک کند و چه اینکه غیر مستقیم. این خانواده هزینه می کند اما هیچ گاه هزینه جبران اشتباهات گذشته را نمی دهد و همواره در رسیدن به مقصود خویش موفق است.

به مسؤولان کشوری نگاه کنید. افرادی دغدغه مند  که برای حل مسائل کشور و خصوصا مشکلات فرهنگی و اجتماعی، تمام زندگی خود را صرف کرده اند. تمام زندگی خود را وقف کردند لذا شب ها خانه نبودند و از خانواده خویش هم گذشتند. چند سال بعد، وقتی این مسؤول و فرزندش کنار هم در خیابان دیده می شوند (البته اگر دیده شوند) همه به تفاوت فاحش آنان توجه می کنند. چه شد؟ آن مسؤول برای رفع مشکلات دیگران تلاش کرد اما با بی توجهی به خانواده خویش، همان آسیبی را که سعی در رفعش داشت، بازتولید کرد. در حالی که اگر کمی به خانواده اش هم توجه می کرد، الان یک خانواده از حوزه مشکلات اجتماعی خارج می شد.

مرکز رشد نیز مثل یک خانواده است که می خواهد مشکلاتی را در جامعه حل کند و در عین حال، خود مشکلی را برای جامعه ایجاد نسازد. آن ها باید مثل یک خانواده در عین اینکه نقش ها و وظایف مختلفی دارند برای هم کار کنند تا همه به اهدافشان برسند. ممکن است نیازمند تلاش بیشتری باشد، اما نتیجه بهتری به دست می دهد. سازمانی که هر کسی در فکر ماموریت شخصی خویش است از دریافت کمک دیگران و از کمک به دیگران محروم می ماند و مشکلی را باز تولید می کند که همواره سازمان باید در رفع این مشکل داخلی نیز تلاش جداگانه ای صرف کند. در مورد دیالکتیک بوروکراسی حتما شنیده اید: سازمان برای اینکه به اهدافش برسد، رفتاری را تجویز می کند که کارکنان ملزم به رعایت هستند. آن ها برای کنترل این رفتار کاملا درست، مقررات و استانداردهایی را وضع می کنند. هر چه این مقررات منعطف باشد امکان کنترل سخت تر است پس تا حد ممکن طراحی دقیقی صورت می گیرد که رفتارها قابل پیش بینی و کنترل شوند. اما این رفتار خشک، نتیجه مشخصی می دهد که همان عبارت «مامورم و معذور» را منعکس می کند. به کارکنان گفته شده که برای عدم تبعیض از مشتریان خویش، اسناد هویتی بخواهند حتی کسانی که می شناسند. این رفتار موجب نارضایتی برخی مشتریان می شود. سازمان برای کنترل رفتار کارکنان خویش و تامین رضایت مشتریان مجددا مقرراتی را وضع می کنند و این دور افزایشی دائما در حال تکرار و تشدید است.

در خانواده مرکز رشد، پدر خانواده کار خویش را انجام می دهد و سایر اعضای خانواده هم. همه در حال کمک به یکدیگر هستند اما کار فردی خویش را فراموش نمی کنند. پدر همیشه همراه دیگران است و رهبر بدین معناست. نه اینکه هر کسی هر طور خواست رفتار کند بلکه همه ذیل رهبری پدر، خود را تعریف می کنند چون قائلند خانواده یک جمع منسجم است و تامین اهداف هر یک در حل مسائل کشور، در پرتو تعریف خویش ذیل نگاه کلان پدر است.

در این مبنا، افراد غیر از توجه به هدف فردی خویش، در حال کمک به تحقق اهداف فردی دیگران هستند و این کمک جز با کمک به شکل گیری یک خانواده منسجم ممکن نیست. سازمانی می تواند مشکلات بیرونی را حل کند و مشکلی به جامعه نیفزاید که خود همچون خانواده ای ذیل نظر یک پدر بصیر عمل نماید. دستمال کثیف هرگز نمی تواند شیشه را کاملا پاک کند.

مسیر علمی افراد، مساله محوری واقعی برای حل مشکلات جامعه خواهد بود اما این مساله محوری از مسیر رشد علمی فردی، رشددهی علمی دیگران و انفاق علمی و در نهایت تعامل علمی و یادگیری علمی می گذرد. آن ها سعی دارند خود را غنی کنند، یادگیری خود را به دیگران برسانند و در نهایت خود، از یادگیری دیگران بهره گیرند و مسائل بیرونی را حل کنند. مرکز رشد، جمعی را فراهم کرده است که افراد به صورت انفرادی، مساله محورند و سعی در غنای خویش دارند اما آن ها باید سعی کنند به دیگران این مرکز، انفاق علمی کنند و با یادگیری از آنان و در تعامل آنان مشکلات جامعه را حل کنند. می دانید چرا؟ آیا تاکنون به چیزی به نام حل مساله اجتماعی جمعی اندیشیده اید؟ مسائل اجتماعی ذوابعاد هستند و برای هر بعد باید افرادی مساله محور، که تمرکز دائمی دارند پای کار آیند اما این کافی است؟ همان گونه که مسائل اجتماعی متفاوت و متکثرند، افراد مرکز رشد، همه با تکثر داشته های خود باید همانند گلبولهای سفید در جریان خون حرکت کنند و به دور سلولهای سرطانی (مسائل اجتماعی) جمع شوند و مساله را حل کنند. سپس جمع دیگری شکل دهند و روی مساله اجتماعی دیگری تمرکز کنند. این امر وجهه متمایز علمی مرکز رشد از دیگران است.

این نوع سیر علمی، صرفا از مسیر نوعی فرهنگ خاص می گذرد. فرهنگ توجه به خود، توجه به یاران، توجه به مجموعه یاران و توجه به محیط. فرهنگ وقف خود برای رشد دیگران؛ نه صرفا رشد علمی، چرا که رشد علمی زمانی میسر است که از سایر ابعاد شخصیتی و سازمانی نیز رشد متناسب با رشد علمی فراهم شده باشد. پس فرهنگ سازمانی مرکز رشد، یعنی وقف خود برای رشد همه جانبه خود، دیگران و مجموعه مرکز که از این طریق بتوان رشد علمی فردی و جمعی در مرکز محقق شود. به این معنا، هرگز آن چنان که باید مسائل، در ساختار رشد علمی انفرادی حل نمی شود. این همان چیزی است که در مراکز تحقیقاتی و پژوهشگاه ها و .... می بینیم. افراد در نهایت خود، سعی می کنند که به دیگران یاددهند یا از هم یادبگیرند تا به صورت علمی رشد کنند اما هرگز به سایر ابعاد رشد توجه ندارند و خود را مسؤول رشد دیگران نمی دانند. یادمان باشد که رشد خانواده در رشد مجموعه خانواده و آحاد اعضاست. رشد والدین در توجه به خود و توجه به رشد کودک است. رشد کودک نیز در توجه به خود و توجه به والدین است. در این بین، هر چیزی که انسجام خانواده را مخدوش کند، محکوم به تعلیق یا فناست.

با توجه به این مباحث، مرکز رشد، افرادی را جذب می کند که توان حل مسائل اجتماعی را دارند. مرکز رشد فضای انفاق و تعامل علمی افرادی مساله محور و متمرکز بر مساله را فراهم می آورد که برای حل مسائل اجتماعی، ناگزیر از رشد دادن همه جانبه (نه صرفا علمی) یکدیگر هستند. پس اموری از جمله مشارکت در همه مسائل مرکز رشد، توجه به خانواده افراد مرکز رشد، توجه به رشد دهی علمی دیگران، توجه به رشد همه جانبه یاران و .... همه موضوعیت خواهند داشت.

این نوع مرکز رشد، مسلما نیازمند نوعی ساختار، نظام ارزشیابی، نظام ارتقاء (مبتنی بر مسؤولیت پذیری) و سایر نظام های اداری متفاوت است که آسیب های سازمان های مدرن را ندارد. همه ارزش های بیان شده در مسیر خانواده مرکز رشد را پوشش می دهد و تابع پدر خانواده هستند. از هر امری که انسجام خانواده را مخدوش کند ولو اینکه رشد فردی را (که با توضیحات ما ممکن نیست) تامین کند، ناپسند می داند. کسی متوقع نیست. همه به دنبال تمهید مسیر رشد یکدیگرند. مشارکت همه در همه چیز مسلما دارای سطوحی است و برای هر فردی متفاوت خواهد بود. اما قدر متیقن اینکه، همه دغدغه همه چیز مرکز را دارند ولو اینکه عملا ورودی نکنند. توجه داشته باشیم که افرادی هم دغدغه مند واقعی هستند که در یک بازه زمانی دغدغه خود را عملیاتی کنند و در جهاتی کمک عملی نمایند.

حال سوال مهمی مطرح است که این خانواده با این چنین ماهیتی، حتما پدری متفاوت می خواهد که هم جهت گیری و مسیر خانواده را تعیین کند و هم پاسدار و حافظ حریم و مسیر حرکت خانواده باشد. این پدر، حتما پدری مطاع است که التزام عملی به وی در مقام عمل واجب است و در مقام نظر، اگر نظری وجود دارد، باید صاحب نظر آن را نه در صحن خانواده بلکه در صحن تصمیم سازی خانواده طرح سازد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ دی ۹۳ ، ۱۷:۰۴
محمد صادق تراب زاده جهرمی

سوال:

چگونه همیاری و مشارکت یاران مرکز رشد باید ساختاردهی شود؟

پاسخ:

برای بررسی سوال، باید به دو بخش توجه داشت:

1.      فرهنگ: جوهره فرهنگی مرکز رشد، عبارتست از همدلی و همدردی. یاران باید درد رشد یکدیگر را در عرصه زندگی داشته باشند. اساسا حرکت رشدی ما نیازمند نوعی زندگی متفاوت است که طی مسیر علمی ما نیز از متن همین نوع زندگی می گذرد. لذا درد هم داشتن، برای مساعد سازی همین زندگی است.

باید توجه داشت که ساختار مرکز رشد نیز تابع همراستایی با همین جوهره است. اما سوالی مطرح است که ساختار باید از متن همدردی واقعی استخراج شود یا اینکه باید ساختاری ساخت و همدردی در آن را ایجاد کرد؟

پاسخ آن که مجموعه لاجرم نیازمند نوعی ساختار مطلوب است که حقیقت دارد اما ممکن است بین الاذهانی و اتفاقی به آن دست یابیم. اگر منتظر بمانیم که ساختار پس از همدلی ظهور کند، همواره ساختار در فرم دهی وضعیت موجود تلاش می کند و فارغ از این نکته است که ساختار مطلوب یا نامطلوب یا ناقص است. لذا با توجه به مطلوب مرکز رشد، باید حداقلی از ساختار را به عنوان سائس عام پذیرفت که هم حداقل بهترین وضعیت را تامین کند و به عنوان ریل عمل نماید و هم اینکه با انعطاف خویش، مانع رشد افراد پیشرو نشود (مثال نظام حقوقی و نظام اخلاقی). در این نگاه، ساختاری کلی برای همگان تعریف می شود و در صورتی که افرادی نیاز به پیشروی دارند، فروع این ساختار، منعطف باید گردد.

2.      ساختار: مرکز رشد برای پیشبرد اهداف خویش، نیازمند یک ساختارست تا در قالب آن، اهداف مجموعه توسط خود یاران محقق شود و امور جاری مجموعه توسط همین افراد،  اداره گردد. لاجرم برای اداره امور نیز باید دو نکته را مورد توجه قرار داد:

2.1.  مشارکت یاران

2.2.  حدی از آمریت

پیشنهاد عملیاتی: در همین ساختار فعلی، هر فرد باید مسؤولیتی (توام با اختیاراتی) برعهده گیرد و متکفل آن باشد. این مسؤولیت باید در نقاطی باشد که نقاط اهرمی مرکز رشد هستند: شورای مرکز، کارگروه ارزیابی، کارگروه علمی، کارگروه فرهنگی، کارگروه جذب و .... . ویژگی مشارکت در این نقاط آن است که به علت مسؤولیت پذیری در این نقاط، فرد مجبور است نسبت به عموم مهمات مرکز رشد دخالت کند، مشورت کسب کند، نظر دهد، تصمیم سازی کند یا تصمیم گیری نماید. سایر نقاط مشارکت در مرکز رشد نیز که ذیل نقاط اهرمی تعریف نمی­شوند به عنوان مسؤولیت های جانبی تلقی شده که ممکن است واجب یا مستحب باشند اما نیازی به مسؤولیت پذیری همگانی در حداقل یکی از آن ها نیست بلکه در واجبات آن، به صورت واجب کفایی قابل اجراست. البته نوآوری هایی که کاملا مستحبی هستند، توسط فرد نوآور اداره می شوند و التزامی به مشارکت همگانی در آن ها نیست.

مساله دیگر، این است که ساختار فعلی پاسخگوی نیاز ما متناسب با رشد آتی اندازه مرکز رشد است؟ پاسخ بلی است. نقاط اهرمی مرکز رشد به شدت قابلیت اتساع دارند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ دی ۹۳ ، ۱۶:۵۹
محمد صادق تراب زاده جهرمی

سطوح مدیریت و حاکمیت عمومی در حوزه فرهنگ را می توان چنین دید:

1.       سطح خط مشی گذاری فرهنگی

2.       سطح مدیریت کلان (جامعه نهادهای فرهنگی)

3.       سطح مدیریت نهادهای فرهنگی (به صورت انفرادی)

همه این سطوح مدیریت و حاکمیت از طریق فعالیت هایی سعی در بروز و ظهور و به عبارت بهتر، اقامه ارزش ها در جامعه دارند. بنابراین:


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ آبان ۹۳ ، ۱۶:۱۰
محمد صادق تراب زاده جهرمی

اینها رو از حاج حسین یکتا شنیدم. شاید جاهای دیگری هم شنیده باشید و از افراد دیگری.


1. ما نیامدیم تا بمانیم.

2. بودجه مبنای برنامه ریزی نیست.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ خرداد ۹۳ ، ۱۹:۱۷
محمد صادق تراب زاده جهرمی

در ادامه مباحث قبل لازم آمد که نکاتی نیز متذکر شوم:

  1. یکی از عادات پژوهش های هنجاری و بایدی این است که به طور مثال برای توصیف مدیریت جهادی، همه امور مطلوب را ذکر می کنند. به عبارت دیگر: مدیریت جهادی یعنی انجام همه کارهای خوب! در حالی که هر چیز خوبی مدیریت جهادی نیست.
  2. در مدل تیر و کمان: ما در حکم تیراندازی هستیم که دشمن نیز با تیر و کمانش ما را نشانه رفته است. پس تیراندازی مدنظر، تیراندازی در برابر دشمنی است که اگر نزنید، شما را می زند. (مبارزه)
  3. نکته دیگری که در مطالعات هنجاری مدیریت جهادی صورت می گیرد ساده اندیشی است. به طور مثال در مساله فساد اداری گفته می شود که در تلاش فرهنگی ضد فساد اداری، باید فساد اداری را بد جلوه داد تا کارکنان از آن پرهیز کنند. در صورتی که اگر موضوعی مثل رزق حلال یا معادباوری در افراد ترویج شود، به صورت غیرمستقیم فساد و بسیاری از موارد نامطلوب حذف می شوند. پس به جای اینکه گفته شود مدیریت جهادی زمانی صورت می گیرد که افراد از جان و مال و زمان و ... خود ایثار می کنند، شاید بهتر است گفته شود به جای ایثار اجباری، به افراد کمال خواهی یاد داده شود.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ فروردين ۹۳ ، ۱۶:۱۰
محمد صادق تراب زاده جهرمی


با معنای واقعی و مقصود شعار سال و عناصر آن آشنا نیستم اما مبتنی بر حدس هایی سعی دارم آن را ترجمه کنم:

مدل حل مسائل ما در حوزه های مختلف از جمله فرهنگ و اقتصاد، بر اساس مدل حله مساله ملی است چراکه مسائل ما ملی است و تنها با نیروی ملی حل می شوند. اما ملی به چه صورت؟ بدین صورت که نیروی عمومی جامعه که مردم و نهادهای اجتماعی هستند در خدمت یک مدیریت قرار می گیرند و تیر و پیکانی را شکل می دهند که نوک پیکان، مدیریت این نیروها، قاعده سر آن و نیز دنبال آن را مردم شکل می دهند.

نکاتی در این باره:

  1. مدل حل مساله ملی: مدل تیر و کمان (اگر به مقاله اقتصاد مقاومتی از منظر رهبری هم توجه کنید، آنجا هم صحبت های آقا را همین گونه مصادره به مطلوب کرده ایم.) کلیک
  2. نوک پیکان حساسیت فوق العاده ای دارد چون جهت را مشخص می کند. از سوی دیگر، هر چه نوک پیکان تیز تر باشد، بهتر و راحت تر بر هدف می نشیند. لذا جنس نوک پیکان نیز مهم است.
  3. اما نوک پیکان به تنهایی تاثیر ندارد. پیکانی اثر دارد که غیر از نوک، قاعده نوک و دنباله داشته باشد. این دنبال را مردم و نیروهای اجتماعی شکل می دهند که برخی موثر ترند و برخی مثل دنباله کم اثرتر اما همه مهمند.
  4. وقتی تیری از کمان رها می شود، کلیه قسمت های تیر حرکت می کنند نه فقط نوک آن.
  5. تیر از کمان رها می شود ولی قدرت تیر به کمان آن است. بنابراین اینکه مردم و مدیریت از چه زیرساختی پرتاب شوند، کلیدی است.
  6. اما چراها       ؟؟؟؟
  • چرا اقتصاد و فرهنگ؟ بدان علت که اولویت هستند و .... . اما باید بررسی کرد که چرا این ها اولویت شده اند. شناخت علل می تواند در حل درست مساله کمک کند. همه منتظر بودند که شعار صرفا اقتصادی باشد اما فرهنگ هم آمد. هر یک جداگانه مهم اند. همچنین در ارتباط با هم نیز مهمند: اقتصاد با توجه به پیوست فرهنگی آن و مدیریت بهینگی اقتصادی در امر فرهنگ. اما اولویت بیشتر را خود اقتصاد و فرهنگ جدا جدا شکل می دهند.
  • عزم ملی: حتما به نوع جامعه بر می گردد که در  ایران اگر مردم وارد عرصه نشوند یا مساله حل نمی شود یا اینکه با بهینگی مالی و زمانی حل نمی شود.
  • مدیریت جهادی چرا؟ هر مدیریتی می تواند نوک پیکان باشد اما اگر قرار شد عزم ملی باشد نیاز به مدیریتی در طراز آن است. از سوی دیگر نیاز به جهش در اقتصاد و فرهنگ نیازمند مدیریتی در طراز جهش است نه مدیریتی در طراز سکون و تثبیت وضع موجود.
  • مدیریت جهادی را می توان دو معنا کرد: موسع و مضیق. در معنای مضیق یعنی مدیران جهادی، پیگیر، دلسوز و از جان گذشته. در معنای موسع یعنی مجموعه اداری و مدیریت چابک، منعطف، خلاق، با ایمان (مدیریتی که یا زمین بازی را تغییر دهد یا استراتژی بازی را)

حرف آخر اینکه:

در مدل تیر و کمان، باید به چهار عنصر توجه داشت:

  1. زیرساخت ها: همه باید بدانند چه ظرفیت های بالقوه ای دارند و باید نظام های جهش را نیز فراهم کرد.
  2. ورود مردم و مدیریت به مساله و عزم آنها: همه باید خود را در جنگ ببینند و درگیر جنگ شوند و احساس درگیری کنند و عزم به جهاد در جبهه خودی کنند. البته برخی چوب پیکان هستند و برخی قاعده نوک پیکان.
  3. مدیریت جهادی: در هر دو معنای موسع و مضیق.
  4. هدف: اقتصاد و فرهنگ (+فرهنگ اقتصاد و اقتصاد فرهنگ)

از این به بعد را باید نوشت......

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ فروردين ۹۳ ، ۱۰:۵۱
محمد صادق تراب زاده جهرمی

در بحث منطق داریم:

دلالت بر چند نوع است که دلالت الفاظ بر سه نوع است: مطابقی، تضمنی و التزامی (بین و غیربین)

باید دید که وقتی در تحقیقات مدیریتی می گویند مثلا دلالت کارکردی داریم. این رابطه اش با مباحث الفاظ چیست؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ اسفند ۹۲ ، ۰۹:۵۷
محمد صادق تراب زاده جهرمی

سالروز حماسه نهم دی

و

لبیک به هل من ناصر حسین زمان

گرامی باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ دی ۹۲ ، ۰۹:۲۷
محمد صادق تراب زاده جهرمی
ارائه گزارش را می توان در چهار محور نمایش داد:
  1. تبیین حوزه های ماموریتی
  2. برنامه: منطق علمی و عملی فعالیت در حوزه های ماموریتی
  3. بیان سیر پیشرفت فعالیت های منطبق بر منطق عملی و نظری، از قبیل:
  • نگارش کتاب
  • تک نگاشت تحلیلی
  • پروژه
  • جلسات عمومی و علمی، نشست ها و ...
  • نهادسازی و فعالیت تشکیلاتی
  • وبلاگ و اطلاع رسانی و ...
  • مشاوره دانشجویی فعالیت های ارتباطی
  • نرم افزار
  • سایت
  • دوره آموزشی
  • طراحی رشته
  • ارتباط با نهادهای بیرونی
  • سفرهای علمی
  • ......
  1. بیان نورآوری ها در سیر پیشرفت فعالیت ها
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آذر ۹۲ ، ۱۴:۰۶
محمد صادق تراب زاده جهرمی