صدای پای عدالت

صدای پای عدالت
در این وبلاگ تلاش دارم در سه حوزه مطالبی را در دسترس مخاطبان محترم قرار دهم:
1. عدالت اجتماعی
2. خط مشی
3. آموزش و پرورش
این سه، محور فعالیت های بنده در مرکز رشد دانشگاه امام صادق علیه السلام است.

۵۶ مطلب با موضوع «نوشتارها» ثبت شده است

1.       بیان شد که مرکز رشد، بستری برای رشد است. بنابراین تنها چیزی که باید ارزشیابی شود، رشد است و فروع آن.

2.       به اقتضای خاص مرکز رشد، افرادی خاص جذب می شوند. پس رشد آن ویژگی­های متمایز یاران رشد در لحظه ورود و یا ایجاد آنچه که نداشته اند و باید می داشتند، کلیدی ترین عوامل مورد ارزشیابی است که رشد را شکل می دهد. این نحوه ارزشیابی، ترکیبی از ارزشیابی شغلی، شایستگی های محوری، ارزشیابی رفتار و مدیریت عملکرد است.

3.       بیان شد که یاران رشد باید این ویژگی­ها را دارا باشند:

3.1.    ایثار

3.2.    ایمان به تشکیلات رشد

3.3.    روحیه کار تشکیلاتی

3.4.    یادگیری

3.5.    دانش توام با تلاش

3.6.    روحیه شورایی (نه تنها کار تشکیلاتی در حوزه کاری خود، بلکه مسؤول دانستن خود در قبال همگان یاران رشد)

3.7.    مبارزه طلبی

3.8.    مساله محوری

4.       رشد مستمر و پیشرفت افراد در همه شاخص­ها ملاک می­ باشد. ضمنا از رشد کاریکاتوری هم باید مراقبت و پرهیز نمود.

5.       برای هر یک از ویژگی­های مندرج در شرایط گزینش، شاخص­ های ارزیابی را می­ توان در نظر گرفت:

5.1.    ایثار: چه فرصت هایی برای وی در خارج از مرکز رشد، فراهم بوده است؟ چه اموری را خارج از مرکز رشد پیگیری می کند؟

5.2.    ایمان به تشکیلات رشد: میزان ترویج اهمیت مرکز رشد برای دیگران؟ میزان فعالیت در بند3 مرکز رشد؟

5.3.    یادگیری: بررسی سیر تکامل در سایر شاخص ها در طی زمان و ثبت نوآوری های یار مرکز رشد

5.4.    دانش توام با تلاش: بررسی میزان دانش کسب شده و تلاش انجام شده به صورت ضرب در یکدیگر (آنچه فعلا به عنوان گزارش از افراد خواسته می­ شود)، این امر لزوم توجه به تنوع حرکت، جهت حرکت و عمق حرکت را می طلبد.

5.5.    روحیه شورایی: میزان مشارکت در حل مسائل عمومی مرکز رشد (نظری و عملی)، اجرائیات خود مرکز رشد (بند3 نه!)، پذیرش مسؤولیت در امور مرکز رشد

5.6.    مبارزه طلبی: سیر مشکلات و مسائل کاری و زندگی فرد، میزان تلاش برای حل این مشکلات، ثبت ابتکارات وی در حل مشکلات، بررسی جنس مشکلات و جنس تلاش ها و نیز تناسب جنس این دو با هم

5.7.    مساله محوری: داشتن منطق نظری و عملی، بررسی و ثبت تدقیق و استحکام منطق نظری و عملی

5.8.    کار تشکیلاتی در حوزه تخصصی: تعداد مشارکت دهی در برنامه تخصصی متناسب با زمان (کم اما عمیق، گسترده اما با اختصاص زمان کمتر به افراد، گسترده و عمیق، کم)، جنس کار تشکیلاتی (علمی- اجرایی، میزان مشارکت اساتید و دانشجویان، تعامل با بیرون)، میزان نهادسازی (البته به شرط بلوغ محیطی)

6.       ارزشیاب کیست؟

6.1.    دائما از فرد گزارش وضعیت زندگی و کار و .... می گیرد.

6.2.    در نهایت هر سه ماه، گزارش خود اظهاری نسبت به شاخصهای 8گانه می گیرد.

6.3.    اگر دیگرانی با وی کار می کنند استاد راهنما نیز، نکات کلیدی را در گزارشی بیان کنند.

6.4.    همه موارد فوق را با هم تلفیق می کند.

6.5.    به فرد اطلاع داده می شود و نظرخواهی از جمع بندی می شود.

6.6.    برای بهبود و ادامه کار او، با هم تلاش می کنند.

7.       مستندسازی

7.1.    ارزشیاب، مستند سازست.

7.2.    هر از مدتی، باید گزارش توصیفی از موارد بنویسد و ثبت کند.

7.3.    نیازمند یک سامانه ثبت گزارشات است.


این نوع ارزشیابی هم زمان با استفاده از نگاه مدرن و نگاه تفسیری، 4 دسته شاخص را تدوین نموده است تا نقص رویکردهای ارزشیابی را جبران کند:

  1. ستاده
  2. رفتار
  3. تغییرات و روندها
  4. اجتماعی سازی، تعهد و فرهنگ سازمانی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آذر ۹۲ ، ۱۳:۱۲
محمد صادق تراب زاده جهرمی
معمولا برای گزینش افراد در یک مجموعه، از شرح شغل و ویژگی های آن آغاز می کنند. اما به علت نقص این نگاه، رویکرد جدیدی مطرح شد که بر توانایی تطبیق، یادگیری و پیشرفت فرد در کارراهه شغلی تاکید ورزید.
به تناسب همین مساله به نظر می رسد که یاران مرکز رشد، در عوض اینکه مهارت ها یا دانش خاصی در یک حوزه مشخص داشته باشند، باید ظرفیت و نیز جهت گیری رشد و پیشرفت داشته باشند.
از این رو شاید ملاک های ذیل ملاک های مناسبی باشند:
  1. ایمان به ضروری بودن تشکیلاتی به نام مرکز رشد
  2. مساله محور بودن و دغدغه حل مسائل نظام داشتن از زاویه علم و عمل
  3. روحیه مبارزه طلبی (نه رفاه طلبی)
  4. روحیه ایثار و گذشت از خود و برای هدف هزینه کردن از خود
  5. استعداد توام با تلاش
  6. برنامه مطابق با مساله انتخابی
  7. جهت گیری تشکیلاتی توام با هدف تغییر اجتماعی
  8. روحیه شورایی
  9. روحیه یادگیری

البته باید توجه داشت که این چنین معیارهایی کفایت نمی کند بلکه در ادامه مسیر حرکت یاران رشد، پس از گزینش باید نظام ارتقاء نیز تعبیه شود. ارتقاء صرفا ارتقاء در مساله انتخابی وی نیز بلکه باید تغییر اجتماعی را دنبال کند. به عبارت دیگر ایجاد و تقویت برخی ویژگی ها ضروری می نماید.

  1. برخی از این معیارها، حتما باید به صورت حداقلی وجود داشته باشند که وجود آنها از بروز گذشته آنها، مشخص می شود. (مساله محوری، مبارزه طلبی، روحیه ایثار، استعداد توام با تلاش)
  2. برخی نیز ممکن است نباشند اما امکان نهادینه شدن دارند. (ایمان به ضرورت تشکیلات رشد، برنامه، جهت تشکیلاتی برای تغییر)
  3. اما اگر فرد داوطلب یا هدف انتخاب، یکی از این معیارها را به صورت «ضد» داشته باشد مردود است. به عبارت دیگر شاید جهت تشکیلاتی نداشته باشد اما ضد کار تشکیلاتی نیز نباید باشد. 

علت انتخاب این معیارها، اقتضای مسیر حرکت در مرکز رشد است: رشد ما،

  1. شاید توام با رفاه حداقلی باشد.
  2. حتما توام با مشکلات و ابتلائات فراوان است.
  3. حتما نیازمند از خود گذشتن برای هدف است.
  4. حتما نیازمند جریان سازی و حرکت تشکیلاتی است.
  5. حتما نیازمند مجاهدت است.
  6. شاید با ابهام فراوان روبرو باشد.

بنابراین فردی برای مرکز رشد انتخاب می شود که توان حرکت در مسیر را داشته باشد، ابزار رفتن را بتواند فراهم کند و از همه مهمتر عزم رفتن داشته باشد. فردی که در محیط دانشگاه به این مساله نرسیده است که باید برای یک حرکت اصلاحی، خود را آماده قربانی کند، و اساسا باید اصلاح کند، برای خود پوسته ای سخت ساخته که هزار هزار دغدغه مندی دیگران شاید نرم تنی او را لمس هم نکند. کسی که تنی نرم اما پوسته سختی دارد، با محیط همراه می شود اما او که پوسته حساس و ظریفی دارد، در تماس با محیط، درد می کشد ولی سختی تن او، مقاومت شکستن را بعید می سازد.

برخی می خواهند با جستجوی شغل ثابت، پوسته سخت خود را بسازند، برخی با کار فردی، برخی با بی دردی، برخی با رفاه و ...

به نظر می رسد منیت در افراد می تواند:

  1. دغدغه اجتماعی فرد را نابود کند.
  2. مبارزه و تلاش برای رفع موانع را حذف کند.
  3. ایثار و گذشتن را بی معنا سازد.
  4. توجه به تشکیلات را نادیده انگارد.
  5. استعدادش را معطل و فاسد کند.
  6. تکبر آورد و یادگیری را نابود سازد.

و اینجاست که می فرماید: انما یخشی الله من عباده العلماء

چراکه خشیت و به تبع آن خشوع، رمز درک فقر و موتور حرکت رشد است. و چنین فردی حتما به علم می رسد. پس اگر خشیت و خشوع نباشد، حرکت و رشدی نیست و عدم حرکت، علم را نمی یابد.

آن که ترس دارد، حتما به سمت علم است و اگر عالمی یافت شد که خشیت و خشوع ندارد، حتما جاهل است. نه تنها جاهل در برابر علم بلکه جاهل در برابر عاقل.

پس یاران رشد:

  1. دردمند هستند
  2. درگیر هستند
  3. تلاش می کنند
  4. می خواهند و یاد می گیرند.
  5. زندگی را راه می دانند و نه رسیدن به مقصد
  6. خود را نمی بینند
  7. می خواهند تغییر دهند؛ تغییر حتما به مانع می خورد؛ پس باید بگذرد.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ آذر ۹۲ ، ۱۴:۰۵
محمد صادق تراب زاده جهرمی

برای تو ای برادرم می نویسم، برایت و تنها برای تو فراوان سخن ها دارم. از دردها و رنجها، از وصلها و هجرانها، از خنده ها و گریه ها، از شمعها و پروانه ها و پرسوخته ها، از عشق ها و حرمان ها، از آههای در حلقوم فرو رفته، و موهای به سپیدی گراییده و چهره های افسرده و پژمرده و از حالهای پریشان گشته، فراوان برایت گفته دارم ... فراوان.


۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ آذر ۹۲ ، ۱۱:۱۵
محمد صادق تراب زاده جهرمی

پس از مطالعه متن توافق نامه، چند نکته به ذهنم رسید که با همفکری شما به جمع بندی برسیم:

  1. این توافق کوتاه مدت است. در این توافق تقریبا همه فعالیت های مهم هسته ای را تعدیل کرده ایم. سوال این است که در مذاکره ای که تنها موضوع بحث، مساله هسته ای است، آیا برای ادامه چیز دیگری هم برای تعدیل باقیمانده است؟ مشخصا سوال این است که برگ برنده ها و ابزارهای چانه زنی دیگری باقی مانده است؟
  2. در مورد امتیازاتی که به ایران داده شده است و تعهداتی که ما سپرده ایم، باید از چرخه ها و حلقه ها پرسید. به عبارت دیگر اگر در چرخه سوخت هسته ای و فناوری هسته ای، فرضا از 10 مرحله، سه مرحله را متوقف کرده ایم، آیا این سه مرحله مقدمه سایر مراحل اند یا نتیجه سایر مراحل؟ اگر مقدمه باشند، به تعبیر دیگر، کل 10 مرحله متوقف شده است. در مورد امتیازاتی که گرفتیم نیز همین گونه است. آیا به طور مثال در لغو تحریم خودرو، این را هم مدنظر قرار داده ایم که برای واردات و خرید در این حوزه نیازمند کانال های مالی هستیم که به نظر مقدمات و لوازم برخی امتیازات فراهم نشده است.
  3. هنوز این سوال برای من باقی است که چرا غرب حاضر است پای مذاکره و معامله بنشیند؟ به نظر می رسد آنها منتظرند تا از مسیر هسته ای وارد فضای دیگری شوند و مسائل منطقه را به معامله بکشانند مثل سوریه، عراق و ... . اگر دقت کنید امتیازاتی که در این توافق به ما داده اند، از جیب خودشان نداده اند، بلکه حقوق به ناحق غصب شده ما بوده است. در حالی که تعهدات ما، گذر از برخی حقوق ماست. به همین دلیل به نظر می رسد توافق هسته ای را مدخلی برای توافق در سایر مسائل می دانند. پس احتیاط شرط عقل است.
  4. به نظر می رسد اگر موفقیتی هم در این مساله وجود داشته است، مرهون عملکرد 8سال قبل است که مدام از سوی همین مسؤولین نقد شده بود. در زمان خاتمی تعلیق کامل صورت گرفت و غرب در قبالش تعهداتی داشت که عمل نکرد. در هشت سال احمدی نژاد پیشرفت های چشمگیر هسته ای و اقتدار سیاست خارجی داشتیم که این فضا نبود، اکنون چنین توافقی هم رقم نمی خورد.
  5. حقا سخت است که بدانیم چگونه امتیاز دهیم در حالی که از خط قرمز عبور نکنیم.
  6. بنده نسبت به فرایند عملیات هسته ای آشنا نیستم اما سوالی دارم: در توافق جامع قرار است همه تحریم ها لغو شود. اما یکی از همان تعهدات توافق جامع نیز این است که ایران بازفراوری نکرده و تاسیسات بازفراوری تاسیس نکند. توافق جامع بلند مدت است و از مرحله شفاف سازی عبور کرده است. پس چرا باید از این حق خود بگذریم. آیا این عبور از خط قرمز نیست؟
۵ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ آذر ۹۲ ، ۰۹:۰۲
محمد صادق تراب زاده جهرمی

در ماجرای قبل دیدید که فغان کهتران، از این برخاست که خوشی بسیار نقض غرض بوده و شرط خلاف متقضی عقد شده است. اما گفته شد که این مساله قابل حمل بر گرده آنان بود تا اینکه......

وارد داستان دوم می شویم:

سوباسا وارد تیم امید شد و روحیه جدیدی در آن دمید. آنها وارد مسابقات شدند و با هنرنمایی کاپیتان سوبا، تیم امید به قهرمانی نزدیک شد. ناگهان در مسابقات حذفی، سوبا به علت فشار زیادی بازی که تنها بر گرده این نجیب بود، دچار آسیب فنی شد و چون خدمات پس از فروش وی را در نیافت، کاپیتان از زمین بازی خارج شد.

با خروج کاپیتان از زمین، بازیکنان که هیچ، حتی تماشاچیان هم حاضر به ماندن در ورزشگاه نشدند و انگار تیم امیدی از مادر متولد نشده بود.

وارد داستان خودمان شویم:

تنها دلخوشی این مهتر گرانسنگ از آن بود که بچگکان از اویند و قرار است آتیه ای بس خرسند دنبال نمایند. پس از چندی مهتر دید که حتی بچه ها هم او را نمی خواهند. حال چه امیدی مهتر را در برابر گرگان روزگار بر انگیزاند تا در سلسله مراتب نیازهای مزلو بالا رود و کوس حمایت از بچگکان را سر دهد. کودکان نوپا نیز که از فهم مساله حمایت از متولی خویش غافل و جاهل بودند، ناخواسته رشته های اتصال به مادر را بریدند و مادر که همان مهتر بود، بی انگیزه شد و دیگر مادر نبود که هیچ بود.

وارد داستان خود شویم اما از منظری دیگر:

تنها دلخوشی این مهتر گرانسنگ از آن بود که بچگکان از اویند و قرار است آتیه ای بس خرسند دنبال نمایند. پس از چندی مهتر دید که حتی بچه ها هم او را نمی خواهند. قبلا خوشی های فراوان را تحمل می کرد چون امید به رشد کودک داشت اما اکنون که کودک سر بر ناسازگاری گذاشته است، مهتر رمقی در تحمل خوشی ها ندارد و می خواهد سر بر آستان جانان سرود رهایی سر دهد.

پیام داستان: به نظر شما اگر شنگول، منگول و حبه انگور نمی خواستند به خانه بازگردند، مادر می توانست به تنهایی به سراغ دریدن گرگ رود؟

نکته داستان: فهمیدید کجای داستان بودیم؟ غلط یا درست، ما همان کودکان داستانیم که در بازی مرکز رشد جای گرفته ایم و هر روز از خانه دورتر می شویم.

آیا می خواهیم مرکز رشد در حرکت ملکی خود، سیر صعود ملکوتی داشته باشد؟

پس قسمت سوم داستان را با هم می نویسیم که ..... ما عهد کردیم مرکز رشدی باشیم نه مجمع الجزایری خشک.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مهر ۹۲ ، ۱۵:۳۰
محمد صادق تراب زاده جهرمی
شاید شنیده یا دیده باشید که گاهی افرادی از فرط بیکاری و شکم سیری دستگاهی تاسیس نموده و خود بر مسند حاکمیت آن می نشینند تا از میوه های باغ رفاه این دستگاه اکل نموده و بر محیط دایره شکم و رفاه خویش بیافزایند. از آنجا که قصه گوی ما جز در اجمال و ابهام نمی سراید، لازم بر آمد تا قصه ای در خور مدعی خویش بیان نماید:
روزی روزگاری؛
عده ای جوان جویای نام که همگی پادشاه زاده و غرق در تنعم بودند، برای خلق بازی جدیدی همت نمودند. این شاهزادگان تنبل تن پرور که نه برای خویش فایده ای تافته بودند و نه بر سعادت اطرافیان افزوده، از بس که بازی های زمانه آزمودند و خسته شدند، به فکر بازی جدیدی جهت اشتغال افکار عمومی و اشتغال عمری افراد خصوصی افتادند.
مهتر آنان که چندی بود ابر نوازش روزگار را چشیده بود و همه چاکران دیوانی و غیر دیوانی «جامعه» از پر طاووسی، وی را لمسی رسانده بودند، بر آن شد تا نوزادان عرصه علم را در گهواره ای تاب دهد تا به جای اینکه طعمه گرگان روزگار شوند، خود توانند که چوپانانی امین و راست کردار گردند. از خوش یمنی روزگار، پول بادآورده ای انبوه، فراهم گشت و کاخ هایی موسع در اختیار اسبان مطلا لگام وی قرار گرفت. فوج هدایا و تبریکات به وی و ملازمان می رسید و هر روز بهتر از دیروز. صاحبان و چاکران جامعه در حد توان و بیش از توان خود مقدمات گهواره تابی را در پی گرفتند تا جایی که مهتر بچگکان به فکر هجرت افتاد تا از خوشی های زمانه دوری جسته و کودکان و بچگکان را در کمی، کم رفاهی تربیت نماید شاید در آینده از نعمت تنعم موفور به دور افتند و لازم برآید جامه خویش از جامعه برگیرند.
خوشی ها چنان شکم به لگد اهالی قصه ما آورد که شورای غولستان به فغان آمد که این بازی هم انگار سر ناسازگاری دارد. همه این امور برای مهتران قوم قابل پذیرش بود تا جایی که....

به نظر مبارک حضرتتان تا کجا؟
ادامه قصه ما گرچه تلخ است اما واقعیت...
ادامه را در قسمت بعدی فوتبالیست ها می خوانید، چون داستان راجع به فوتبالیست های تیم امید است نه سوباسا.
به نظر شما مرورگران قصه، کجای این داستان هستید؟
جواب را در قسمت دوم دنبال کنید....
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مهر ۹۲ ، ۱۵:۱۰
محمد صادق تراب زاده جهرمی

دولت در اوایل کار خود است لذا از کار نکرده خبر کردن و نقد یا تشویق بی معناست اما سخن از نگاه ها و رویکردها در دولت یازدهم مجال خوبی دارند. ترکیب کابینه نشان داد که روحانی تحت تاثیر هاشمی به یک کابینه التقاطی و مخلوط رضایت داده تا فارغ از حزب گرایی که به حزب اعتقادی ندارد، به افرادی تکیه کند که بر کار تاکید دارند. برای دولت یازدهم مجالی نیست که 4سال را آسوده بگذراند و وارد 4سال بعد شود. اگر مثل سایر دولت های قبل به شرایط بی توجهی کند، این بار همان مردمی که انتخابش کردند، کنارش خواهند زد.

مجموعا ترکیب کابینه، کابینه خوبی است و مجلس نیز به خوبی رای اعتماد داد. اما دولت پیام مجلس را نگرفت و افراد حاشیه دار را اصرار ورزید تا در دولت بمانند. این مساله به مرور زمان، تولید حواشی می کند.

اما برخی رفتارهای دولت یازدهم، همراهان فردی و حزبی و رسانه ای وی:

1.       دولت جدید، 8سال گذشته را سراسر فلاکت بیان شد.

2.       بیان شد که دولت کارگزاران و اصلاحات مشکلی نداشتند و بلکه عالی هم بودند.

3.       بیان شد: کی بود، کی بود، هیچی نبود            فتنه نبود، 18تیر نبود، مجلس ششم نبود و ... نبود

4.       اصلا کسی که فتنه 88 را رقم زد معاویه نبود. بلکه علی بود که عمار را با خود آورد تا کشته شود.

5.       نجفی از مجلس رای نگرفت و بلافاصله به میراث فرهنگی رفت.

6.       ورود اصلاح طلبان حاشیه دار به روزنامه ها و نهادهای دولت

7.       تغییر محسوس روزنامه ایران

8.       تخریب مجلس در داستان رای اعتماد

9.       لغو مصوبات دولت قبل

10.   افراد بدسابقه ای مثل آخوندی، ربیعی و توفیقی

11.   در قول اعتقاد به مسکن مهر، در عمل عدم اعتقاد از سوی همان کسانی که توزم 49درصدی را رقم زدند و افزایش قیمت زمین و مسکن

12.   روحانی: برابری فتنه و کهریزک

13.   اعتقاد وزیر نفت بر همان روال سابق: افزایش ظرفیت تولید و افزایش فروش در عین عدم توجه به تولید صیانتی، رونق پتروشیمی و صنایع تبدیلی و دوری از خام فروشی، عدم اعتقاد به اقتصاد مقاومتی و ...+ بنزین 3000 تومانی موجب خودروی ارزان

این روزها، رزونامه های شرق، ابتکار، آفتاب، بهار، جمهوری اسلامی، قانون، هفت صبح و ... عروسی گرفته اند و به بازسازی کاگزاران و اصلاحات، تخریب دولت نهم و دهم و لگدمالی اصولگرایی دست زده اند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ شهریور ۹۲ ، ۰۹:۱۹
محمد صادق تراب زاده جهرمی

«دولت، پیام مجلس و ملت را دریافت نکرده است»

کابینه آقای روحانی در مجموع کابینه خوبی بود. یعنی در 11 گزینه اعتدال رعایت شد و مسائل بیشتر ناظر به تخصص بحث شد. اما 3 گزینه نجفی، سلطانی فر و میلی منفرد به حق رد شدند. 4 فرد دیگر شامل زنگنه، ربیعی، ظریف و آخوندی با حداقل رای، انتخاب شدند که از فعالان فتنه بودند و حالا آقای روحانی از کجا پیدا شده و می گوید که آنها سالم و معتدل اند؟

اما نکته هایی جالب:

  1. طرفداران دولت و برخی دولتی ها تنها خود را منتخب می دانند و نمایندگان را متهم می کنند که شما پیام انتخابات را درک نکردید و به عبارت دیگر باید به همه گزینه ها رای می دادید چون ما منتخب هستیم. این نکته هم بدان معنی است که مجلس نماینده مردم نیست و هم اینکه مجلس باید در برابر دولت گوسفند باشد. جالب این است که در زمان دولت دهم، می گفتند مجلس باید در راس باشد و دولت را ریل گذاری کند. می گفتند ما باید نقد کنیم. اما حالا که بازی عوض شده، مجلس باید به حرف دولت باشد. چه شد ادعای آزادی مجلس در رای؟!
  2. جالب اینکه حدود 100 نفر از نمایندگان خصوصا برخی مناطق کشور!، در هر صورتی از وزرا و کابینه دفاع می کردند. این مساله در آراء هم منعکس بود. پس چرا مجلس را اصول گرا می دانیم؟!!
  3. برخی از نمایندگان تلاش فراوانی کردند تا به حق نگذارند عوامل فتنه وارد کابینه شوند اما مجلس نشان داد که فتنه برای وی کم اهمیت تر از اعتبار آنها درنگاه مردم است. آنها می ترسیدند مخالفت با دولت منجر به آن شود که انگ افراط به آنها زده شود. در حالیکه فتنه مهمترین عامل در بررسی صلاحیت نمایندگان بود. کسانی که حاضر شدند ایران را به مصر و سوریه الان، سوق دهند و اگر موفق می شدند چنین می کردند لایق هیچ سمتی در حکومت نیستند.
  4. آقای روحانی واقعا باید خجالت بکشد از اینکه کهریزک را با فتنه برابر می داند. من از خون شهیدان و جانبازان این فتنه که حدود سی شهید دادیم و خسارت های فراوان، عذر می خواهم که چنین رییس جمهوری دارم . این اعتدال نیست بلکه افراطی گری است. روحانی از آینده تصویری به ما نشان می دهد که دولت کارگزاران نشان دادند. دوباره از آقای روحانی باید پرسید که آیا کهریزک با فتنه یکی بودند؟ و باز می گویم که این رییس جمهور مایه خجالت شد و باید سعی کند که از تکرار این حرف بپرهیزد.
  5. در 11 وزیری که اشاره کردم به نظر می رسد امید پیشرفتی وجود دارد اما باید ترسید از اینکه ما تنها با وزرا کار نمی کنیم. دولت تشکیلات وسیعی دارد که باید از آنها ترسید. 
  6. اینکه در جریان فتنه فقط چند نفر در دادگاه کنفرانس دهند و بعد به اوین بروند و خوش بگذرانند شد محاکمه؟ من واقعا سوال دارم که چرا همه کسانی که در راس فتنه بودند توسط نهادهای امنیتی و قوه قضائیه پیگیری نشده و محاکمه نشدند؟ از جمله چندی از همین وزرا. کروبی و موسوی و خاتمی خائن و طایفه هاشمی که به رسم انتقام، طایفه هاشمی در جلسه تحلیف آمدند. 
  7. روحانی ، نجفی را که از مجلس رای نگرفت به سمت رییس سازمان گردشگری و میراث فرهنگی منصوب کرد. این چه نسبتی با اعتدال دارد؟
  8. روحانی که ادعای اعتدال دارد باید پاسخ بدهد که آیا موج یاران وی در لابی مجلس برای قسم دادن و شام دادن و مهمانی بردن خصوصی نمایندگان در باغ ها و خانه های شخصی برای رای آوردن وزرا، اعتدال بود؟
  9. از حالا باید منتظر بود که دولت، که انشاءالله ناکام نباشد، ناکامی ها احتمالی را به گردن اصولگرایان و افراطیون بیندازد. به لطف دکتر آشنا، دولت روحانی، موج سازی و موج سواری خوبی بلد است.
    ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مرداد ۹۲ ، ۰۱:۰۲
    محمد صادق تراب زاده جهرمی

    بعد از اینکه آقای روحانی از نردبان تخریب وضعیت موجود و انکار وضع موجود که آن را ساخته احمدی نژاد دانست، رای آورد و برنامه 100 روزه تحول داد، اکنون در یک عقب گرد کاملا محسوس گفته است که برنامه 100 روزه برای شناخت و تحلیل وضعیت موجود دارد و این وضعیت را به اطلاع مردم رساند.

    جالب است بدانید از زمان انتخاب ایشان، موجی ایجاد شد که بگوید وضع آن قدر خراب هست که کسی توقع بهبود در دولت یازدهم نداشته باشد. به نظر می رسد دولت یازدهم از الان به جای کار کردن مشغول مصونیت بخشی پیش از موعد است. 

    ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ تیر ۹۲ ، ۱۵:۴۰
    محمد صادق تراب زاده جهرمی

    کتاب «ذهنیت و زاویه دید» تالیف مرحوم علی صفائی حائری و مشتمل بر چند نقد داستان داخلی و خارجی است. نکاتی از این کتاب را ذکر می کنیم:

    1. بچه ها تا به حریت و شخصیت و تفکر نرسیده باشند، در خوبی هایشان کور هستند و نمی دانند که در کجا و برای چه کسانی مایه بگذارند. نمی توانند همت و نیروهایشان با حساب و کتاب خرج کنند و بی حساب خوبی کردن، خوب نیست؛ که ارزش کارها به اندازه بینش و پشتوانه آن است.
    2. ذهنیت همان فلسفه و بینش و شهود هنرمند است و زاویه دید، نگرش هنری و بیان هنری اوست.
    3. اگر بخواهیم کار یک هنرمند را از زاویه اهدافش نقد کنیم، نقد فلسفی است ولی برای نقد هنری باید از زاویه دید او نقدش کنیم.
    4. نقد عقیده گرچه از نقد هنر خارج است ولی زمینه نقد هنری در این عقاید نهفته است.
    5. مصیبت هنرمند و ناقد در این است که هنوز فلسفه و نگاهی مسلط ندارد و در نتیجه حرفی ندارد، چه رسد به بیان هنری این حرف.
    6. نویسنده خودش می گوید که هنرمندان را در نقد هنری، نقد فلسفی نکنیم اما خودش دائما همین کار را می کند.
    7. انسان با ترکیب خاص خودش حرکت می کند و ناچار از حرکت است و در حرکت به مانع ها برخورد می کند. مانع، احساس آزادی او را شکوفا می سازد، نیاز به آزادی در رابطه با حرکت و مانع مطرح می شود.
    8. در وسعت آزادی، تجاوز شکل می گیرد؛ در تنگنای تجاوز، نیاز به عدالت و برابری مطرح می شود و در دنیای عادل، رفاه و در سرزمین رفاه، پوچی و فرار از دنیای پوچی ها جوانه می زند.
    9. تکامل انسانی دو بعد خسر و رشد را تجربه می کند.
    10. مگو انسان گرسنه این حرف ها را نمی فهمد که دنبال نان است. آدمی آنگاه به دنبال نان و مسکن و آزادی می افتد و حتی مبارزه می کند که پیش از این ها، بودن، چگونه بودن و برای چه بودن را آموخته باشد.
    ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ خرداد ۹۲ ، ۲۰:۲۲
    محمد صادق تراب زاده جهرمی